پارت ۶
با دیدن کوک تو پله ها موقعیت سنجی کردم و بالشت رو بهش پرت کردم که خدا رو شکر فقط از هفت تا پله افتاد(هفت تا فقط..💀)
با دیدن اینکه لال شده رفتم بالشتم و برداشتم و برگشتم اتاقم و به خواب نازم ادامه دادم
صبح ساعت هفت)
ویو جین
مثل هر روز زود تر از همه بلد شدم تا صبحانه درسته کنم
اتاقم و مرتب کردم و یه دوش ده دقیقه ای گرفتم و لباس پوشیدم و رفتم از اتاق بیرون که با جنازه کوک مواجه شدم جیغی زدم که همه از اتاقشون اومدن بیرون
&چتههه چرا جیغ میزنیییی
~کوک مُردهههههههه
% جیغغغغغغغغغغغغ(عربده)
∆خمیازه* نه بابا زندس..
÷چتونه صبح اول صبحی؟
&انگار کوک مرده
÷نه بابا زندس فقط از هفت تا پله افتاده چیزیش نیست
&...
~...
÷چیه... اوه شت
~&بیا اینجا کاریت نداریممممم
÷یا امام موسی کاظممم
این دو به دنبال شوگا افتادن و جیهوپ و جیمین در حال بهوش اوردن کوک تهیونگ هم داشت به اون سه نفر که شبیه تام و جری شده بودن میخندید
با دیدن اینکه لال شده رفتم بالشتم و برداشتم و برگشتم اتاقم و به خواب نازم ادامه دادم
صبح ساعت هفت)
ویو جین
مثل هر روز زود تر از همه بلد شدم تا صبحانه درسته کنم
اتاقم و مرتب کردم و یه دوش ده دقیقه ای گرفتم و لباس پوشیدم و رفتم از اتاق بیرون که با جنازه کوک مواجه شدم جیغی زدم که همه از اتاقشون اومدن بیرون
&چتههه چرا جیغ میزنیییی
~کوک مُردهههههههه
% جیغغغغغغغغغغغغ(عربده)
∆خمیازه* نه بابا زندس..
÷چتونه صبح اول صبحی؟
&انگار کوک مرده
÷نه بابا زندس فقط از هفت تا پله افتاده چیزیش نیست
&...
~...
÷چیه... اوه شت
~&بیا اینجا کاریت نداریممممم
÷یا امام موسی کاظممم
این دو به دنبال شوگا افتادن و جیهوپ و جیمین در حال بهوش اوردن کوک تهیونگ هم داشت به اون سه نفر که شبیه تام و جری شده بودن میخندید
۳.۱k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.