تبدیل
تبدیل
پارت ۱۱
در و باز کردن و پریدم داخل و در و آروم پشتم بستم
پاورچین به سمت قفسه تاریخ رفتم
خب بزار ببینممم اهااا ایناهاش یا هفت جد ننه بابام این چرا انقدر سنگینیههه کتاب و انداختم تو کیفم و از اونجا بیرون اومدم و به اتاق خودم رفتم
کتاب و گزاشتم رو میز و شروع کردم به خوندنش
خدای من چطور ممکنه یعنی پدر جونگکوک عموی منه؟
اما چرا اون جئون و من جانگ؟
صفحه رو ورق زدم که دستبندی توجهم و جلب کرد
خدای من چه قشنگه
دستبند از گل های ریز بابونه درست شده بود و در اثر گذر زمان خشک شده بود
دستبند و خواستم بردارم که پودر شد
شوک زده به دستبند خیره شدم که در مقابل چشم های گرد من پودرش توی هوا به پرواز در اومد
از روی صندلی بلند شدم و با هیجان بهشون خیره شدم
از شدت هیجان و ترس قفسه سینم بالا پایین میشد
پودر ها شکل گلبرگ گرفتن و به سمت من اومدن
دورم و گرفتن شروع کردن به چرخیدن
احساس میکردم درحال تغییر ام
ریشه موهام درد گرفت بعد اون فکم و چشمام
ناخونام درد داست و همراهش سوزش
احساس میکردم چیزی به موهام خورده چون پوست سرم فجیح میسوخت
بعد چند دقیقه گلبرگ ها شکل انسان گرفتن
انسان هایی که تا زیر سینه ی من بودن و موها و چشماشون قرمز بود و دندونای نیششون زده بود بیرون
حدس اینکه ومپایر ان سخت نبود
یکی از اونا که دختر زیبا و در عین حال ترسناکی بود اوند سمتم و منی که از شدت شوک خشک شده بودم و به سمت اینه قدی اتاق هدایت کرد
با دیدن اینه دهنم وا موند
جاااااااااااااااان
شرط
۲۰ لایک ۲۴کامنت
پارت ۱۱
در و باز کردن و پریدم داخل و در و آروم پشتم بستم
پاورچین به سمت قفسه تاریخ رفتم
خب بزار ببینممم اهااا ایناهاش یا هفت جد ننه بابام این چرا انقدر سنگینیههه کتاب و انداختم تو کیفم و از اونجا بیرون اومدم و به اتاق خودم رفتم
کتاب و گزاشتم رو میز و شروع کردم به خوندنش
خدای من چطور ممکنه یعنی پدر جونگکوک عموی منه؟
اما چرا اون جئون و من جانگ؟
صفحه رو ورق زدم که دستبندی توجهم و جلب کرد
خدای من چه قشنگه
دستبند از گل های ریز بابونه درست شده بود و در اثر گذر زمان خشک شده بود
دستبند و خواستم بردارم که پودر شد
شوک زده به دستبند خیره شدم که در مقابل چشم های گرد من پودرش توی هوا به پرواز در اومد
از روی صندلی بلند شدم و با هیجان بهشون خیره شدم
از شدت هیجان و ترس قفسه سینم بالا پایین میشد
پودر ها شکل گلبرگ گرفتن و به سمت من اومدن
دورم و گرفتن شروع کردن به چرخیدن
احساس میکردم درحال تغییر ام
ریشه موهام درد گرفت بعد اون فکم و چشمام
ناخونام درد داست و همراهش سوزش
احساس میکردم چیزی به موهام خورده چون پوست سرم فجیح میسوخت
بعد چند دقیقه گلبرگ ها شکل انسان گرفتن
انسان هایی که تا زیر سینه ی من بودن و موها و چشماشون قرمز بود و دندونای نیششون زده بود بیرون
حدس اینکه ومپایر ان سخت نبود
یکی از اونا که دختر زیبا و در عین حال ترسناکی بود اوند سمتم و منی که از شدت شوک خشک شده بودم و به سمت اینه قدی اتاق هدایت کرد
با دیدن اینه دهنم وا موند
جاااااااااااااااان
شرط
۲۰ لایک ۲۴کامنت
۶.۹k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.