ویو ته
ویو ته
ته: لعنتتتتتت بتتتت
ب سمت کلبه دوییدم از اتیشا پریدم دنبال جیا بودم
ته: جیااااا
صدای ضعیفی ازش میشنیدممم
جیا: ته تهیو..نگ( گریه بیحاللل
جیا رو پیدا کردمو رفتم سمتش
ته: جیا جیاااا
بیهوش شده بوددد
براید بغلش کردمو سعی کردم خارج شممم جونگ کوک جلو همون طرف که وارد کلبه شدم وایساده بود
ته: کوک جونگ کوک
کوک: هااا
ته: جیانو بگیرر
نمیتونستم وقتی جیان بقلم بود بپرم
جونگ نزدیک شده که تهیونگ بش رسوندم الان خودم بودمو کلبه اتیشی
که چوب بالای منجر سوخت و افتاددد رو سینم
داغغ بودد
کوک: بیاید اتیشو خاموش کنیددددد( داوددددد
افراد دلشتن خاموش میکردن ولی دیگه چییزی نفهمیدم...........
ویو کوک
افراد اتیشو خاموش کردن
جیان و بردم تو اتاق تهیونگ چون تختش بزرگ بود
و دسیار تهیونگ تهیونگ کشید از سوختگیا بیرون
اوردش اتاق خودش جیان ی طرف تخت بیهوش بود بالای ابروشو رو گردنش چای سوختگی بوددد
تهیونگم طرف دیگه تخت بالای سینش بد جور سوخته بوددد
مهمونارو بیرون کردمو دکتر شخصیو خبر کردم
ته: لعنتتتتتت بتتتت
ب سمت کلبه دوییدم از اتیشا پریدم دنبال جیا بودم
ته: جیااااا
صدای ضعیفی ازش میشنیدممم
جیا: ته تهیو..نگ( گریه بیحاللل
جیا رو پیدا کردمو رفتم سمتش
ته: جیا جیاااا
بیهوش شده بوددد
براید بغلش کردمو سعی کردم خارج شممم جونگ کوک جلو همون طرف که وارد کلبه شدم وایساده بود
ته: کوک جونگ کوک
کوک: هااا
ته: جیانو بگیرر
نمیتونستم وقتی جیان بقلم بود بپرم
جونگ نزدیک شده که تهیونگ بش رسوندم الان خودم بودمو کلبه اتیشی
که چوب بالای منجر سوخت و افتاددد رو سینم
داغغ بودد
کوک: بیاید اتیشو خاموش کنیددددد( داوددددد
افراد دلشتن خاموش میکردن ولی دیگه چییزی نفهمیدم...........
ویو کوک
افراد اتیشو خاموش کردن
جیان و بردم تو اتاق تهیونگ چون تختش بزرگ بود
و دسیار تهیونگ تهیونگ کشید از سوختگیا بیرون
اوردش اتاق خودش جیان ی طرف تخت بیهوش بود بالای ابروشو رو گردنش چای سوختگی بوددد
تهیونگم طرف دیگه تخت بالای سینش بد جور سوخته بوددد
مهمونارو بیرون کردمو دکتر شخصیو خبر کردم
۱۱.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.