ویو تهیونگگ
ویو تهیونگگ
با احساس درد سفتی رو سبنه بیدار شدم
ب اطراف نگت کروم که با ی شلوارو بالا تنه لخت روتخت اتاقم بود بقل دستمم
... جیا بودد حالش خوبه؟
چرا اینجاسس؟
کی بهوش میاد؟
جونگ کوک وارد اتاق شددد
کوک: صبح بخیر( سردو بیخیال
ته: جیا..
کوک: حالش خوبه( سرد
* بچه هاا تهکوک کلا سردو بیخیالن*
ته: چییزی دیده؟
کوک؛ نمیدونم
کوک: یزره اسراحت کن تا بهوش بیاد
ته: اوکیی
کوک رفت
رو تخت دراز کشیدم
یعنی میدونه من باعث اتیش شدم
خب بدونهه ب ...
بر گشتم سمت جیان
بالای ابروش رو میشونیش سوخته بود لبش پاره شده بود گردنشم جای سوختگی بودد
پتو رو شکمش بود پتو رو تا بالای سینش کشیدم بالا
که بیدار شد
از جاش بلند شدو دستشو گزاش رو سرشش
حیا: ایی
یکم اطرافو نگا کرد که چشش ب من خورد
بد چند دقیقه نگا کردنن چشاشش پر اشک شده بود
ی دفعه ترکید
ویو تهیونگ
جیا: تو توی عوضییی داشتی سوختنمو نگااا میکردیو عین خیالت نبودددددد
خودتت اون اتیشو ب وجود اوردی تو اون جونگکوک عوضی ( داددد
جیا: وقتی ازم بدتونن میاد چرا از اول منو ب سرپرستی گرفتیددد( داد و گریههه
رو تخت نشستم رو ب روش خیلی اروم بش نگا میکردم
که دستاشو پشت کردو با گریه میزد به سینم دیقا جایی که سوخته بود درد داش ولی ن زیاد
جیا::: ازتت بدممم میاددددد میدونه تو چه حالیی بودممم چرا اون کارو کردی چرا چرا چرااااا( دادو مشت
خب دیگه انگار داره رم میکنه دوتا دستاشوو گرفتم کهه بازم سعی میکرد دستاشو ازاد کنه واقعا از تح دلش گریه میکردددد
جیا: ازت متنفرمم( گگریه داد
بش زول زده بودم که دستشو کشیدم...۰
با احساس درد سفتی رو سبنه بیدار شدم
ب اطراف نگت کروم که با ی شلوارو بالا تنه لخت روتخت اتاقم بود بقل دستمم
... جیا بودد حالش خوبه؟
چرا اینجاسس؟
کی بهوش میاد؟
جونگ کوک وارد اتاق شددد
کوک: صبح بخیر( سردو بیخیال
ته: جیا..
کوک: حالش خوبه( سرد
* بچه هاا تهکوک کلا سردو بیخیالن*
ته: چییزی دیده؟
کوک؛ نمیدونم
کوک: یزره اسراحت کن تا بهوش بیاد
ته: اوکیی
کوک رفت
رو تخت دراز کشیدم
یعنی میدونه من باعث اتیش شدم
خب بدونهه ب ...
بر گشتم سمت جیان
بالای ابروش رو میشونیش سوخته بود لبش پاره شده بود گردنشم جای سوختگی بودد
پتو رو شکمش بود پتو رو تا بالای سینش کشیدم بالا
که بیدار شد
از جاش بلند شدو دستشو گزاش رو سرشش
حیا: ایی
یکم اطرافو نگا کرد که چشش ب من خورد
بد چند دقیقه نگا کردنن چشاشش پر اشک شده بود
ی دفعه ترکید
ویو تهیونگ
جیا: تو توی عوضییی داشتی سوختنمو نگااا میکردیو عین خیالت نبودددددد
خودتت اون اتیشو ب وجود اوردی تو اون جونگکوک عوضی ( داددد
جیا: وقتی ازم بدتونن میاد چرا از اول منو ب سرپرستی گرفتیددد( داد و گریههه
رو تخت نشستم رو ب روش خیلی اروم بش نگا میکردم
که دستاشو پشت کردو با گریه میزد به سینم دیقا جایی که سوخته بود درد داش ولی ن زیاد
جیا::: ازتت بدممم میاددددد میدونه تو چه حالیی بودممم چرا اون کارو کردی چرا چرا چرااااا( دادو مشت
خب دیگه انگار داره رم میکنه دوتا دستاشوو گرفتم کهه بازم سعی میکرد دستاشو ازاد کنه واقعا از تح دلش گریه میکردددد
جیا: ازت متنفرمم( گگریه داد
بش زول زده بودم که دستشو کشیدم...۰
۹.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.