پارت

پارت ۱۹

ژان داشت فرارمیکردشوکای هم پشته سرش بود کم مونده بود بهش برسه که یه نفر سری ژان گرفت و بردش به یه اتاق دیگه ولی دستمال ژان افتاد

اون یه نفر گونگ جون
(گونک جون پسر عمویه چنگ شیائو هست شخصیت گونگ جون یه پسر بالق و جدی هنراهای رزمی درحد خوب)

شوکای نتونست ژان بگیر ولی یه دستمال دید که افتاد پایین

ییبو اومد بیرون دید لی هن داره با چنگ شیائو بحس میکنه
ییبو.. شاهدخت چنگ شیائو شما این جا چیکار میکنی

چنگ شیائو.. اومدم قدم بزنم

ییبو.. تنهایی؟

چنگ شیائو.. البته

ییبو. میدونی برای یه شاهدخت تنها اومدن به بیرون خوب نیست ممکنه هراتفاقی بیوفته

چنگ شیائو.. متوجه حرفتون نشودم یانی من حق ندارم خودم تنها بیام بیرون


ییبو.. نه همین جوری گفتم اخه این روزا پیچیده که همه جا یه سایه پرسه میزنه حتا تو اتاقت بهتر بیشتر مراقب باشین شاهدخت چنگ شیائو

چنگ شیائو.. من از حضورتون مرخص میشم

شوکای دستمال رو به ییبو نشون داد

ییبو به لی هن گفت

ییبو.. مگه بهت نگفتم مراقب باش

لی هن.. معذرت میخوام اما اومدم ببینم شاهدخت چنگ شیائو اینجا چیکار میکنه

ییبو .. من از نفهم بودنه تو خسته شودم بجای اینکه اینجا جواب منو بدی برو ببین کی با چنگ شیائو اومده بوده رقاص خونه

لی هن. چشم

بعد احترام گزاشت رفت

شوکای.. نباید بهش سخت بگیری اون خیلی باهوشه وتو هنراهای رزمی خوبه بتوهم که وفاداره

ییبو.. تا وقتی به کسی سخت نگیری نمیتونی کنترلش کنی

شوکای.. اگه محافظ من بود عمرن باهاش اینطوی برخورد میکردم بیشتر باهاش دوست میشدم

ییبو.. بیخیال لی هن هدفه اصلیمونا فراموش نکنیم
دیدگاه ها (۰)

پارت۲۰ژان سریع رفت به اقامتگا تا به خواهر و برادرش بگه همه چ...

پارت۲۱ییبو..خودتو نزن به اون راه خودم میدونم که تو کشور مسخر...

پارت۱۸ژان .. خب اشکالی نداره هروقت وقت داشتی بیا پیش خودم تا...

پارت17در همین حال لیژان و وانگ به محل درس های نظامی رسیدن دی...

p..91ییبو خودشو جمع جور کرد میخواست به دنبال شن بره باید اون...

p80نئوهو با ارتشش به سلیب اتش رسید ارتشش اینقد بزرگ بود که ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط