■□جوجوتسو کایسن□■
■□جوجوتسو کایسن□■
پارت ۶
یوما که غرق در عرق بود
باری دیگر به زمین خورد این پنجمین دفعه بود که از ماکی شکست میخورد . اینطور نبود که ادعای شکست ناپذیری داشته باشه ولی شکست خوردن از ماکی اونم با اون سطح از انرژی نفرین شده برای یوما به طرز وحشتانکی تحقیروار بود
و پورخندی از خود راضی ماکی و ایراداتی که از یوما میگرفت فقط اوضاع را تحقیروار تر میکرد ولی در کمال تعجب دفعه ی پنجم که یوما پوزه اش به خاک مالیده شد ماکی دستش را برای کمک سمت یوما دراز کرد تا بلندش کند
ولی یوما مغرور تر از اونی بود که بپذیرد و به راحتی دست ماکی که سمتش دراز شده بود را نادیده گرفت و بلند شد و رفت
دو هفته از اولین حضور یوما میگذشت
درسته که یوما در گذشته هم نفرین ها را در ازای پول نابود میکرد برای مردم عادی
ولی او به هیچ وجه راجب سیستم جوجوتسو و نفرین ها نمیدونست و اینکه تا الان به یک جادوگر جوجوتسو برنخورده بود کمی از معجزه نداشت
به گفته ی گوجو که اگر یوما به کارش ادامه میداد دنیای جوجوتسو بدون توجه به اینکه یوما واقعا چیزی نمیدونست به دخترک بی خبر برچسب کاربر نفرین میزد و نابودش میکرد
با وجود حقیقت در کلام گوجو وی این حرف ها را فقط برای اذیت کردن یوما و ثابت کردن اینکه الان پیششه چقدر کاربردیه میگفت
یوما هم خوبی میدونست که حق با گوجوست ولی حاظر بود بمیره تا اینکه با صدای بلند اعتراف کنه
توی این دو هفته یوما متوجه ی چیز دیگری هم شده بود
نوبارا و مگومی واقعا پکر بودن
با انیکه زیاد ان ها را نمیشناخت ولی میتونست متوجه بشه اونا از چیزی ناراحتن
اولایل فکر میکرد بخواطر حضور خودش ولی بعد فهمید مشکل عمیق تره
هرچند واقعا اهمیت نمیداد ولی اون نه کر بود نه کور و نه احمق و متوجه میشد نوبارا و مگومی بعضی وقت ها به یه شخصی اشاره میکنند البته بین خودشون
یوما هم فضولی نکرد تا اینکه یه روز درحالی که توی راهرو به طور معمولی قدم میزد متوجه سر و صدایی شد وی که حوصله اش گوزیده بود سمت صدا رفت
صدا از اتاقی میومد
از لای در تونست موهای سفید گوجو را تشخصی بده مس با هوای اینکه اونجا ممکنه چیزی باشه که بتونه سرگرمش کنه با وقاحت تمام وارد شد
اتاق کوچک و ساده بود و کمی خاک هم گرفته بود گویی یه چند وقتی هست کسی ازش استفاده نکرده بود
و صحنه ای که دید چندان جالب نبود
در دستان گوجو وسایلی در دستش از جمله
لباس ، پلی استیشن و چند کمیک ؟ یا شاید هم مانگا ؟
در حال اینطور نبود که یوما اهمیت دهد توجه او قبلا به چیز دیگری جلب شده بود
چند عکس روی دیوار .
که زن هایی با لباس نه چندان مناسب بودن
یوما با دلخوری و مقدار کمی انزجار زیر لب گفت
_منحرف بدبخت
#گوجو
#یوجی
#سوکونا
#توجی
#ایتادوری
#ماکی
#مگومی
#نوبارا
پارت ۶
یوما که غرق در عرق بود
باری دیگر به زمین خورد این پنجمین دفعه بود که از ماکی شکست میخورد . اینطور نبود که ادعای شکست ناپذیری داشته باشه ولی شکست خوردن از ماکی اونم با اون سطح از انرژی نفرین شده برای یوما به طرز وحشتانکی تحقیروار بود
و پورخندی از خود راضی ماکی و ایراداتی که از یوما میگرفت فقط اوضاع را تحقیروار تر میکرد ولی در کمال تعجب دفعه ی پنجم که یوما پوزه اش به خاک مالیده شد ماکی دستش را برای کمک سمت یوما دراز کرد تا بلندش کند
ولی یوما مغرور تر از اونی بود که بپذیرد و به راحتی دست ماکی که سمتش دراز شده بود را نادیده گرفت و بلند شد و رفت
دو هفته از اولین حضور یوما میگذشت
درسته که یوما در گذشته هم نفرین ها را در ازای پول نابود میکرد برای مردم عادی
ولی او به هیچ وجه راجب سیستم جوجوتسو و نفرین ها نمیدونست و اینکه تا الان به یک جادوگر جوجوتسو برنخورده بود کمی از معجزه نداشت
به گفته ی گوجو که اگر یوما به کارش ادامه میداد دنیای جوجوتسو بدون توجه به اینکه یوما واقعا چیزی نمیدونست به دخترک بی خبر برچسب کاربر نفرین میزد و نابودش میکرد
با وجود حقیقت در کلام گوجو وی این حرف ها را فقط برای اذیت کردن یوما و ثابت کردن اینکه الان پیششه چقدر کاربردیه میگفت
یوما هم خوبی میدونست که حق با گوجوست ولی حاظر بود بمیره تا اینکه با صدای بلند اعتراف کنه
توی این دو هفته یوما متوجه ی چیز دیگری هم شده بود
نوبارا و مگومی واقعا پکر بودن
با انیکه زیاد ان ها را نمیشناخت ولی میتونست متوجه بشه اونا از چیزی ناراحتن
اولایل فکر میکرد بخواطر حضور خودش ولی بعد فهمید مشکل عمیق تره
هرچند واقعا اهمیت نمیداد ولی اون نه کر بود نه کور و نه احمق و متوجه میشد نوبارا و مگومی بعضی وقت ها به یه شخصی اشاره میکنند البته بین خودشون
یوما هم فضولی نکرد تا اینکه یه روز درحالی که توی راهرو به طور معمولی قدم میزد متوجه سر و صدایی شد وی که حوصله اش گوزیده بود سمت صدا رفت
صدا از اتاقی میومد
از لای در تونست موهای سفید گوجو را تشخصی بده مس با هوای اینکه اونجا ممکنه چیزی باشه که بتونه سرگرمش کنه با وقاحت تمام وارد شد
اتاق کوچک و ساده بود و کمی خاک هم گرفته بود گویی یه چند وقتی هست کسی ازش استفاده نکرده بود
و صحنه ای که دید چندان جالب نبود
در دستان گوجو وسایلی در دستش از جمله
لباس ، پلی استیشن و چند کمیک ؟ یا شاید هم مانگا ؟
در حال اینطور نبود که یوما اهمیت دهد توجه او قبلا به چیز دیگری جلب شده بود
چند عکس روی دیوار .
که زن هایی با لباس نه چندان مناسب بودن
یوما با دلخوری و مقدار کمی انزجار زیر لب گفت
_منحرف بدبخت
#گوجو
#یوجی
#سوکونا
#توجی
#ایتادوری
#ماکی
#مگومی
#نوبارا
۱.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.