داستان تاتوره

○●داستان تاتوره●○
پارت ۶

سکوتی تنش زا درون کلاس برجا بود
اینقدر ساکت بود که جز صدای تیک تاک ساعت حتی صدای نفس کشیدن سه نفر باقی مونده توی کلاس هم قابل تشخیص بود
ساسکه پسر مو تیره دستش را زیر چانه اش را گذاشته بود و به بیرون پنجره توجه میکرد
از اون طرف ناروتو کاملا فرصت را غنیمت شمرده بود و چرت میزد خوابش ساکت ، بدون حرکت و بدون خرو پوف بود
درکل خواب بی ازاری داشت البته اگر اب دهنش را فاکتور بگیریم
و در اخر ساکورا تنها دختر بین سه نفر باقی مونده تنها کسی بود که میخواست سکوت را قطع کنه
از طرفی برای صحبت با ساسکه بیش از حد خجالتی و کم رو بود و از طرف دیگر جرعت کافی برای بیدار کردن ناروتو نداشت .
دشمن شدن با ناروتو اخرین چیزی بود که ساکورا میخواست
با توجه به سابقه ی ناروتو که رسما دیوونه و بدون توجه به عواقب بود
ساکورا همینطور که بین دو راهی بود متوجه ی تکون خفیفی از سوی ناروتو شد
از اونجایی که واقعا هیچ کار دیگری نداشت توجه اش را به ناروتو مطعوف کرد
ناروتو کش و قوصی به بدنش داد و خمیازه ی بلندی کشید
پسر چشم اقیانوسی بعد از کمی مبهوت نگاه کردن به اطراف و بالا اومدن ویندوزش به ساعت نگاه کرد و زیر لب غر زد
_چقدر دیر کرده ..... باید تنبیه بشه"
سپس گوشه ی لبش کمی به بالا خم شد و میز به اصطلاح تخت خوابش را ترک کرد و به سمت در رفت و شروع کرد مقدمات یک تله را چیدن
از اونجایی که کلاس به ششدت ساکت بود زمزمه ی زیر لب او به اندازه ی کافی برای جلب توجه دو شینوبی جوان هم بود
ساسکه با همان ظاهر خونسرد همیشه‌گی درحالی که از گوشه‌ی چشم به ناروتو نگاه میکرد گفت
صدایش ارام و متین بود با نشانه ی تمسخر
_اون یک جونینه احمق کله زرد
چی باعث شده فکر کنی گیر همچین تله ی بچه‌گانه ای میوفته ؟"
ساکورا که کمی مجذوب به نظر میرسید فقط سری به نشانه ی تائید تکون داد و منتظر جواب ناروتو موند
ناروتو نگاهی به ساسکه انداخت و برای چند لحظه مکث کرد و سپس پوزخندی زد
به نظر نمیرسه از اظهار نظر اوچیهای جوان ناراحت شده باشه
وی با لحن متکبر گفت
_خیلی زود میفهمی کی احمقه"

و بلی دیگه چند دقیقه بعد کاکاشی بلاخره بعد از چند ساعت تاخیری که داشت تشریف فرما شد و همچین در را باز کرد سطل اب رویش خالی شد
مرد مو خاکستری نگاهی به خودش که مثل موش اب گشیده شد بود انداخت واهی خسته و طولانی کشید
و در اخر خود سطل هم به سر کاکاشی برخورد کرد


#ساسکه
#ناروتو
#اینو
#اینوایچی
#ناروتو
#میزوکی
#جونین
#اوزوماکی
#کاکاشی
#ساکورا
#هیناتا
#شینو
#کیبا
دیدگاه ها (۰)

○●داستان تاتوره●○ادامه ی پارت ۶ کاکاشی ایبار اهی خسته تر و ...

■□جوجوتسو کایسن□■پارت ۶یوما که غرق در عرق بود باری دیگر به ز...

■□جوجوتسو□■ پارت ۵ همینطور که یوما به خاطراتش عکر میکردم صدا...

●○داستان برادر ؟○●پارت ۶۶:۴۰ آروم چشم هایش را باز کرد و به د...

پارت ۲ به معنای واقعی این پارت زیادی طولانیهاین همون ماموریت...

Royal Veil — Part 4: روزمرگی زیر تاج---هنگام ظهر، نور خورشید...

نام فیک:عشق مخفیPart: 12ویو ات*یچیزی ریخت روم یخ یخ بود از خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط