سه ارباب خشن پارت یازدهم
ویو ا/ت
تصمیم گرفتم که برم پیشش
در اتاقش باز بود بعد رفتم داخل و دیدم که خابیده یه نفس عمیقی کشیدم تا میخاستم برم بیرون صدام کرد اهههه
ویو جیمین
خاب بودم که صدای در رو شنیدم من خابم خیلی سبکه بخاتر همین زود بردار میشم به خودن اومدم که دیدیم ا/ت یواشکی داره از اتاق میره بیرون و سریع صداش زدم
جیمین: خانم خانما کجا تشریف میبردین
ا/ت: خ..خب دیدم خابی گفتم از خاب نازت بیدارت نکنم
جیمین: اها اوکی ولی من باهات کار دارم
ا/ت: ببینم چی از جونم میخای همین که دختر بودنم رو ازم گرفتی بس نیست میخای چیزای دیگرو هم ازم بگیری
جیمین: اوه اوه عجله نکن تو باید دوست دخترم شی
ا/ت: چی ولی تهیونگ من الان دوست دختر تهیونگم اگه بهش خیانت کنم پوست از سرم میکنه
جیمین: تو که همین الانش هم بهش خیانت کرده لازم به این کار نیست
ا/ت: ول..ی ولی من نمیخا...
جیمین: دست خودت نیست که بخای یا نخای ازت نظر نخاستم همن که گفتم دوست دخترم میشی و تمام
ا/ت: اگه نشم چیکار میکنی؟!
جیمین: به تهیونگ میگم که دیشب رو با کوکی بوده و اون موقعه دیگه زنده نخاهی بود
ا/ت: با..باشه دوست دد..دخترت میشم
جیمین: با کیوت بازیاش که آشنا هستین
ا/ت: بدم هم نیومد با جیمین دوست بشم چون اون هم خیلی سکسیه و هم خیلی کیوت ازش خوشم اومد( مگه میشا از موچی من کسی خوشش نیاد 😐😐😐 )
ا/ت: خب من دیگه برم بخابم کیوت خان( هنوز هیچی نشده بهش میگه کیوت خان پرو😡😡😡 )
جیمین: کجا کجا من هنوز باهات کار دارم
ا/ت: جیمین الان ب خدا حوصله ندارم بزار بعدا
جیمین: خب فقط یه بوسه ی کوچول موچولو( جیمین جان التماسش نکن خودم بهت میدم )
ا/ت: رفتم و پریدم بقلش یه بوسه ای زدم به لباش و اومدم پایین
جیمین: شبت بخیر
ا/ت: شب تو هم بخیر
صبح روز بعد
ا/ت: از خاب بیدار شدم رفتم دست و صورتم رو شستم و کارای لازم رو کردم لباس خابم رو عوض کردم و رفتم پایین
ا/ت: تهیونگ اشاره کرد که برم و روی پاهاش بشینم منم رفتم
تهیونگ: چطوری خوشگل خانوم بیدار شدی
ا/ت: نه هنوز خابم
همه زدن زیر خنده
ا/ت: نخندین بهم بر خورد
تهیونگ: باشه عزیزم
ا/ت: تهیونگ اومد جلو و یه بوسه ای به لبام زد منم همراهیش کردم
که نگاهم به جیمین افتاد از چشماش میتونستم بفهمم که میگه زیاد به تهیونگ نزدیک نشن
ا/ت: ته ته من دیگه برم بخابم شب خیر
تهیونگ: عزیزم تو تازه بیدار شده دوباره میخای بخابی
ا/ت: آره
تهیونگ: چه عرض کنم والا برو بخاب
ا/ت: زهر تون بخیر
همه زدن زیر خنده
ا/ت: رفتم تو اتاقم و یه سری به گوشیم زدم و رفتم اینستا گردی داشتم پستارو چک میکردم که به پیج بابام رسیدم
کی عکس لخت پست کرده بود از کیس مار کاش ار کردناش اشک تو چشمام جمع شد و زار زار گریه کردم اونقدر گریه کردم که چشمام پف کرده بودن همه جارو تار میدیدم
نمیدونم چی شد که خابم برد
ا/ت: با احساس کردن دست کشیدن کسی روی سرم بیدار شدم
جیمین: ا/ت بیدار شدی خوشگلم
ا/ت: جیمین تو اینجا چیکار میکنی تهیونگ که ندیدت
جیمین: مگه بدی پیش بیبی گرلم باشم
ا/ت: هر هر هر حال برو تا کسی نیومده
جیمین: میخام کیس مارک های درد ناک و بنفشی روی گردنت بزارم
ا/ت: آخه الان
جیمین: مگه چیه
ا/ت: ن...
نگذاشت حرفم تموم شه شروع کرد
که یه دفعه در باز شد و اون اون....
تصمیم گرفتم که برم پیشش
در اتاقش باز بود بعد رفتم داخل و دیدم که خابیده یه نفس عمیقی کشیدم تا میخاستم برم بیرون صدام کرد اهههه
ویو جیمین
خاب بودم که صدای در رو شنیدم من خابم خیلی سبکه بخاتر همین زود بردار میشم به خودن اومدم که دیدیم ا/ت یواشکی داره از اتاق میره بیرون و سریع صداش زدم
جیمین: خانم خانما کجا تشریف میبردین
ا/ت: خ..خب دیدم خابی گفتم از خاب نازت بیدارت نکنم
جیمین: اها اوکی ولی من باهات کار دارم
ا/ت: ببینم چی از جونم میخای همین که دختر بودنم رو ازم گرفتی بس نیست میخای چیزای دیگرو هم ازم بگیری
جیمین: اوه اوه عجله نکن تو باید دوست دخترم شی
ا/ت: چی ولی تهیونگ من الان دوست دختر تهیونگم اگه بهش خیانت کنم پوست از سرم میکنه
جیمین: تو که همین الانش هم بهش خیانت کرده لازم به این کار نیست
ا/ت: ول..ی ولی من نمیخا...
جیمین: دست خودت نیست که بخای یا نخای ازت نظر نخاستم همن که گفتم دوست دخترم میشی و تمام
ا/ت: اگه نشم چیکار میکنی؟!
جیمین: به تهیونگ میگم که دیشب رو با کوکی بوده و اون موقعه دیگه زنده نخاهی بود
ا/ت: با..باشه دوست دد..دخترت میشم
جیمین: با کیوت بازیاش که آشنا هستین
ا/ت: بدم هم نیومد با جیمین دوست بشم چون اون هم خیلی سکسیه و هم خیلی کیوت ازش خوشم اومد( مگه میشا از موچی من کسی خوشش نیاد 😐😐😐 )
ا/ت: خب من دیگه برم بخابم کیوت خان( هنوز هیچی نشده بهش میگه کیوت خان پرو😡😡😡 )
جیمین: کجا کجا من هنوز باهات کار دارم
ا/ت: جیمین الان ب خدا حوصله ندارم بزار بعدا
جیمین: خب فقط یه بوسه ی کوچول موچولو( جیمین جان التماسش نکن خودم بهت میدم )
ا/ت: رفتم و پریدم بقلش یه بوسه ای زدم به لباش و اومدم پایین
جیمین: شبت بخیر
ا/ت: شب تو هم بخیر
صبح روز بعد
ا/ت: از خاب بیدار شدم رفتم دست و صورتم رو شستم و کارای لازم رو کردم لباس خابم رو عوض کردم و رفتم پایین
ا/ت: تهیونگ اشاره کرد که برم و روی پاهاش بشینم منم رفتم
تهیونگ: چطوری خوشگل خانوم بیدار شدی
ا/ت: نه هنوز خابم
همه زدن زیر خنده
ا/ت: نخندین بهم بر خورد
تهیونگ: باشه عزیزم
ا/ت: تهیونگ اومد جلو و یه بوسه ای به لبام زد منم همراهیش کردم
که نگاهم به جیمین افتاد از چشماش میتونستم بفهمم که میگه زیاد به تهیونگ نزدیک نشن
ا/ت: ته ته من دیگه برم بخابم شب خیر
تهیونگ: عزیزم تو تازه بیدار شده دوباره میخای بخابی
ا/ت: آره
تهیونگ: چه عرض کنم والا برو بخاب
ا/ت: زهر تون بخیر
همه زدن زیر خنده
ا/ت: رفتم تو اتاقم و یه سری به گوشیم زدم و رفتم اینستا گردی داشتم پستارو چک میکردم که به پیج بابام رسیدم
کی عکس لخت پست کرده بود از کیس مار کاش ار کردناش اشک تو چشمام جمع شد و زار زار گریه کردم اونقدر گریه کردم که چشمام پف کرده بودن همه جارو تار میدیدم
نمیدونم چی شد که خابم برد
ا/ت: با احساس کردن دست کشیدن کسی روی سرم بیدار شدم
جیمین: ا/ت بیدار شدی خوشگلم
ا/ت: جیمین تو اینجا چیکار میکنی تهیونگ که ندیدت
جیمین: مگه بدی پیش بیبی گرلم باشم
ا/ت: هر هر هر حال برو تا کسی نیومده
جیمین: میخام کیس مارک های درد ناک و بنفشی روی گردنت بزارم
ا/ت: آخه الان
جیمین: مگه چیه
ا/ت: ن...
نگذاشت حرفم تموم شه شروع کرد
که یه دفعه در باز شد و اون اون....
۵۰.۵k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.