★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
★ʟᴀᴡʟᴇꜱsʟᴀᴡʏᴇʀ★
Part:⁵
جیمین: ینی چی؟!!
ا.ت: طبق قانو..ن چامین میتونه با پول دادن ازاد بشه ولی اینکه تا امشب ازاد نشده رو حس میکنم یه نقشه ایی داره، هرچند از جئون بدم میاد ولی میتونه حتی بکشتش
جیمین: خب نباید به کوک بگیم؟؟(نگران)
ا.ت: فردا باهم میریم شرکتش بهش میگیم، الان خستم میرم بخوابم شب بخیر 🙂
جیمین: شب بخیر 🙂
_______________________________
(کوک ویو)
حس خوبی نداشتم خوابم نمیبرد نباید درست حسابی از وکیل کوچولو تشکر میکردم؟؟
اه اصن ولش کن خودمم میتونستم با پول از زندان دربیام، داشتم چشام میزلشتم روی هم که دیدم صبح شده فک کنم نشد امروز بخوابم هوفففف
(پایان کوک ویو)
______________________________
(شرکت)
ا.ت: وکیل جئون جونگکوک هستم
منشی: قرار ملاقات دارید؟؟
ا.ت: نه فک نمیکنم باید واسه دیدن موکلم قرار ملاقات بگیرم؟؟(جدی)
جیمین: اروم باش، ببخشید میتونید بهشون بگید پارک جیمین و پارک ا.ت اومدن
منشی: ایشون تو جلسه هستن بفرمایید بشینید خودشون که اومدن بهشون میگم
ا.ت: هوفففف حالا باید ناز اینم بکشیم،من بهت نگفتم خودت بیا(کلافه)
جیمین: ا.تت مثلا نا سلامتی موکلته(سعی در اروم کردن ا.ت)
ا.ت: ببین ۱۰ دقیقه بیشتر صبر نمیکنم اومد اومد نیومد میرم پرونده هم خودش حل کنه( حالت خسته و کلافه و جدی)
جیمین: ا..
کوک: جیمین؟
جیمین: عه کوک اومدی
کوک: درسته چرا اینجایی بیا داخل
ا.ت: اهم اهم(سرفه مصنوعی)
کوک: اووو میبینم وکیل کوچولو هم اینجاست
ا.ت: شوخی ندارم کوچولو عمته
کوک: باش باش حالا بیاین بریم داخل
کوک: راستی خانم شین( همون منشیه) ایشون وکیلم و ایشون هم دوست صمیمی هستن لازم نیست وقت قبلی داشته باشن میتونن بیان
منشی: بله قربان
کوک: بریم
(اتاق کوک)
کوک: خب چخبر واسه چی اومدید؟؟(با نگاه سوالی)
جیمین: خب بزار وکیلت بهت بگه
ا.ت: هوفف خب ببین.....
بمونید خماری 😏🤣
Part:⁵
جیمین: ینی چی؟!!
ا.ت: طبق قانو..ن چامین میتونه با پول دادن ازاد بشه ولی اینکه تا امشب ازاد نشده رو حس میکنم یه نقشه ایی داره، هرچند از جئون بدم میاد ولی میتونه حتی بکشتش
جیمین: خب نباید به کوک بگیم؟؟(نگران)
ا.ت: فردا باهم میریم شرکتش بهش میگیم، الان خستم میرم بخوابم شب بخیر 🙂
جیمین: شب بخیر 🙂
_______________________________
(کوک ویو)
حس خوبی نداشتم خوابم نمیبرد نباید درست حسابی از وکیل کوچولو تشکر میکردم؟؟
اه اصن ولش کن خودمم میتونستم با پول از زندان دربیام، داشتم چشام میزلشتم روی هم که دیدم صبح شده فک کنم نشد امروز بخوابم هوفففف
(پایان کوک ویو)
______________________________
(شرکت)
ا.ت: وکیل جئون جونگکوک هستم
منشی: قرار ملاقات دارید؟؟
ا.ت: نه فک نمیکنم باید واسه دیدن موکلم قرار ملاقات بگیرم؟؟(جدی)
جیمین: اروم باش، ببخشید میتونید بهشون بگید پارک جیمین و پارک ا.ت اومدن
منشی: ایشون تو جلسه هستن بفرمایید بشینید خودشون که اومدن بهشون میگم
ا.ت: هوفففف حالا باید ناز اینم بکشیم،من بهت نگفتم خودت بیا(کلافه)
جیمین: ا.تت مثلا نا سلامتی موکلته(سعی در اروم کردن ا.ت)
ا.ت: ببین ۱۰ دقیقه بیشتر صبر نمیکنم اومد اومد نیومد میرم پرونده هم خودش حل کنه( حالت خسته و کلافه و جدی)
جیمین: ا..
کوک: جیمین؟
جیمین: عه کوک اومدی
کوک: درسته چرا اینجایی بیا داخل
ا.ت: اهم اهم(سرفه مصنوعی)
کوک: اووو میبینم وکیل کوچولو هم اینجاست
ا.ت: شوخی ندارم کوچولو عمته
کوک: باش باش حالا بیاین بریم داخل
کوک: راستی خانم شین( همون منشیه) ایشون وکیلم و ایشون هم دوست صمیمی هستن لازم نیست وقت قبلی داشته باشن میتونن بیان
منشی: بله قربان
کوک: بریم
(اتاق کوک)
کوک: خب چخبر واسه چی اومدید؟؟(با نگاه سوالی)
جیمین: خب بزار وکیلت بهت بگه
ا.ت: هوفف خب ببین.....
بمونید خماری 😏🤣
۵.۰k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.