پارت

پارت ۳

ا.ت: شام درست کردم بیا بخوریم
*تهیونگ کتش رو روی مبل انداخت *
تهیونگ: نمیخوام سیریم
ا.ت: غذای مورد علاقته
تهیونگ:گفتم نمیخوام
ا.ت : هی من فقط شام رو برای تو درست کردم بیا دیگه لطفا
* ا.ت با چشمان توله سگی به تهیونگ نگاه میکرد
تهیونگ: از دست تو باشه میام برو
*ا.ت لبخند زد و به داخل آشپزخانه رفت و تهیونگ هم سر میز نشست ا‌‌.ت غذا رو جلوی تهیونگ گذاشت*
ا‌.ت: بفرماید
*و خودش هم رو روبه ی تهیونگ نشست و دوتایی شروع کردن به غذا خورد سکوت خفیفی اونجا رو گرفته بود که ا.ت آن را شکست *
ا.ت: راستس تهیونگ میخواستم چیزی بهت بگم
*تهیونگ سرش رو بالا گرفت و دیگه غذا نخورد*
تهیونگ: می‌شنوم
ا.ت: من فردا شب میخوام برم مهمونی
تهیونگ: خب اولن کب این اجازه رو بهت داده که تنها بری ؟
ا.ت: اون فقط یه مهمونیه میتونم برم
تهیونگ: اصلا فکرش رو هم نکن
ا.ت: لطفا بزار برم اونجا خیلی باحاله
تهیونگ: نه
*صبر تهیونگ داشت تمام می‌شود که ا.ت با صدای بلند گفت *
ا‌.ت: من میرم گفتم میخوام برم
*تهیونگ عصبی شود و لیوان آب را به سمت ا.ت پرت کرد و خرده شیشه ها از گونه ی ا‌.ت رد شود و زخمی ایجاد کر

این داستان ادامه دارید‌.....
اگه پارت بعد رو میخواید فالو کن لایک کن و کامنت بزار❤️
دیدگاه ها (۰)

پارت ۴ *ا.ت یک دقیقه ترسید دستش رو به گوشش گرفت و چشماش رو ب...

مهم هر کی سه بک بده برنامه ای بهتون معرفی میکنم تا اوپا ی ...

پارت ۲ا.ت: من.....تهیونگ: بهت گفتم انگشتر کجاستا.ت: فقط یادم...

پارت ۱*ا.ت و تهیونگ زن و شوهر پنهانی توی داشنگاه بودند ا.ت س...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط