روانی عاشق pt1
روانی عاشق pt1
دختر و پسری تو پرورشگاه بودن سوفیا از وقتی نوزاد پنج ماهه بود اومد تو پرورشگاه و کوک از هشت ماهگی دخترکوچولویی که با اومدنش زیبایش همه رو جذب کرد توری که سرپرست پرورشگاه با اون مثل مادرش رفتار میکرد کوک زودتر از سوفیا اومده بود (جالبه بدونید کسی که سوفیا رو به پرورشگاه داده اسمش رو فقط نوشته و یه نامه گذاشته) سوفیا الان هشت ماه داشت پسر بچه با دیدن دختر بچه تاتی تاتی به سمتش رفت کوک یک سال داشت اسباب بازی هاشو جلو دختر بچه ریخت کوک:بیگیل سوفیا لبخند زد سرپرست و مدیر پرورشگاه اسمش مین رونا بود خ.م:کوک انقدر اخمو نباش کوک:اون با مح باژی نمیتونه خ.م:برو با دوستا خودت بازی کن از سوفی خوشت اومده کوک:کیوته سوفیا با این کلمه خنده ای کرد با اون موها خرگوشیشو و خندهاش که دوتا دندون خرگوشی هم در آورده بود دل پسرک رو آب میکرد سوفیا:اوقو سوفیا چهار دست و پا به سمت پسرک رفت جق جقشو (ولی ناموصن چرا اسمش جق جقس) تکون داد خانوم مین:کوک الان سرش میخوره به پات کوک دختر بچه رو گرفت و با کمی زور بلند کرد دختر بچه رو پا کوک نشست خانوم مین:مراقبش باش تا شیرش رو درست کنم تو همین مدت عطر تنه دختر بچه زد زیر دماغش دستش رو رو پا دخترک کشید که دخترک دستشو گرفت که کوک هم دستا کوچولو سوفیا رو تو دستش گرفت و لبخندی زد کوک:کیوت(لحن بچگونه) خانوم مین یواشکی از این لحظه عکس گرفت عکس رو کمی تکون داد و تو اتاق سوفیا گذاشت دوتا عکس گرفت یکی تو اتاق کوک گذاشت یکی تو اتاق سوفیا
دختر و پسری تو پرورشگاه بودن سوفیا از وقتی نوزاد پنج ماهه بود اومد تو پرورشگاه و کوک از هشت ماهگی دخترکوچولویی که با اومدنش زیبایش همه رو جذب کرد توری که سرپرست پرورشگاه با اون مثل مادرش رفتار میکرد کوک زودتر از سوفیا اومده بود (جالبه بدونید کسی که سوفیا رو به پرورشگاه داده اسمش رو فقط نوشته و یه نامه گذاشته) سوفیا الان هشت ماه داشت پسر بچه با دیدن دختر بچه تاتی تاتی به سمتش رفت کوک یک سال داشت اسباب بازی هاشو جلو دختر بچه ریخت کوک:بیگیل سوفیا لبخند زد سرپرست و مدیر پرورشگاه اسمش مین رونا بود خ.م:کوک انقدر اخمو نباش کوک:اون با مح باژی نمیتونه خ.م:برو با دوستا خودت بازی کن از سوفی خوشت اومده کوک:کیوته سوفیا با این کلمه خنده ای کرد با اون موها خرگوشیشو و خندهاش که دوتا دندون خرگوشی هم در آورده بود دل پسرک رو آب میکرد سوفیا:اوقو سوفیا چهار دست و پا به سمت پسرک رفت جق جقشو (ولی ناموصن چرا اسمش جق جقس) تکون داد خانوم مین:کوک الان سرش میخوره به پات کوک دختر بچه رو گرفت و با کمی زور بلند کرد دختر بچه رو پا کوک نشست خانوم مین:مراقبش باش تا شیرش رو درست کنم تو همین مدت عطر تنه دختر بچه زد زیر دماغش دستش رو رو پا دخترک کشید که دخترک دستشو گرفت که کوک هم دستا کوچولو سوفیا رو تو دستش گرفت و لبخندی زد کوک:کیوت(لحن بچگونه) خانوم مین یواشکی از این لحظه عکس گرفت عکس رو کمی تکون داد و تو اتاق سوفیا گذاشت دوتا عکس گرفت یکی تو اتاق کوک گذاشت یکی تو اتاق سوفیا
۱۴.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.