Ptend

Ptend
نیلا یک سالش شده بود هم راه می‌رفت هم بیشتر چهار دست و پا براش یه خرگوش کوچولو سفید خریدیم اسمشو پشمک گذاشتیم کوک داشت با نیلا بازی میکرد منم داشتم قهوه درست میکردم کوک پارچه ای رو رو سرش مینداخت و باهاش دالی بازی میکرد و اونم می‌خندید نیلا:با....با کوک:وای الان تو گفتی بابا ا.ت:پس مامان چی نیلا:ممن ا.ت:وای خودا همون موقع پشمک رفت طرف نیلا نیلا:پجی جبی با...با(پشمک شبیه بابا) ا.ت:حتی این بچه هم می‌دونه شبیه خرگوشی عشقم نیلا پشمک رو بغل کرد ا.ت:بیا قهوتو بخور سرد میشه کوک:باشه عزیزم کوک بلند شد و کنارم رو مبل نشست و دستشو دور کمرم انداخت کوک:خیلی وقت بود جلو این کوچولو نبوسیدمت الان هواسش پرته و....لباشو محکم بوسیدم که حرفش نصفه موند اونم همراهیم کرد همون موقع صدا نیلا اومد نوچ نوچ نیلا:نوچ نوچ خیشالت از هم جدا شدیم کوک:نمی تونم زنم رو ببوسم نیلا:نقیل تو قلاله با مح اجدواج بتونی ا.ت:بله بله چه حرفا تو بیایی هوو من شی نیلا:آله بابا دوشت کوک:بیا اینجا ببینم فسقلی نیلا اومد و کوک اونو رو پاش نشوند کوک:که میخوای با بابا ازدواج کنی نیلا:آله کوک:ولی تو هنوز خیلی کوچولویی نیلا:بژلگ میجم (بزرگ میشم) منم ببوج نیلا لباشو غنچه کرد ا.ت:هی بچه نیلا:بابا تودمه ا.ت:قبل اینکه بابا تو باشه همسر من بود کوک:جدی تو داری به بچمون حسودی می‌کنی ا.ت:نخیر نیلا:با با بوج کوک رو گونه نیلا بوسه زد
ویو راوی
کوک و ا.ت سختی ها زیادی کشیدن از رفتن ا.ت تا تیر خوردنش به دسته کوک ولی حالا با عشق دارن زندگی میکنن خانواده سه نفره ای که تا آخر عمر زندگی میکنن
و این پایان داستان رقاص خونین بود
برایه حمایت هاتون ممنونم
و شروع فیکه روانی عاشق
دیدگاه ها (۵)

PT 31قلب کوک بی تابی میکرد نگران بود که طوریش نباشه جونش به ...

روانی عاشق pt1دختر و پسری تو پرورشگاه بودن سوفیا از وقتی نو...

Pt32به کوک نگاه کردم اونم نگام کرد و لبامو بوسید یک سال بعد ...

Pt29کوک:خیلی خوشمزه بود ا.ته:بازم میخوای کوک:آره رفتم و شیشه...

⁶⁵یونجو: “عمو، میشه یه سوال بپرسم؟”کوک: “جانم؟”یونجو: “از تن...

Forest Vampire 2 ( Bloody Return)خون آشام جنگل 2 (بازگشت خون...

پارت ۹۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط