𝒑𝒂𝒓𝒕7
𝒑𝒂𝒓𝒕7
((ا/ت))
+یعنی چی مامان ؟ نه نه .. منکه چلاق نیستم بچه ام نیستم میتونم تنها بمونم
°°این فرق میکنه دخترم ممکنه طولانی بشه
جیمین: منم مجبورم برگردم برای ادامه خدمت سربازی .... پیشتون نیستم بهترذه باهاشون بری ا/ت
+شما میرین مسافرت منو تهیونگم میریم سرکار بعدشم مثل دوتا بچه خوب هر کس میره خونه خودش خب ؟ :)
°°ا/ت اگه اینجا پیش تهیونگ باشی خیالم راحت تره ...
+نهه .. خونه راحت ترم .. شما ام به من فکر نکنین ....
لونا: ا/ت نمیشه تو و داداشمم همراهمون بیاین ؟
نگاهم سمت تهیونگ چرخید ....
کاملا در سکوت بهم نگاه میکرد ....
+کارای شرکت زیاده منم نمیتونم انتظار داشته باشم تهیونگ همشو تنها انجام بده پس میمونم و بهش کمک میکنم
ته: بیخیال من یه جوری با اون منشی دومیه کار میکنم تو برو
+دست تنها نمیزارمت ... بعدشممم حالا کو تا فردا ... بهتره استراحت کنین که فردا پرواز دارین ... خوشبگذره بهتون :)
لونا: شبو حداقل پیشمون بمون .... فردا از همینجا میریم فرودگاه تو و داداشمم با هم برین شرکت تازه صبح از جیمینم خدافظی میکنیم ...
جیمین: شب اینجا بمون ا/ت :) اخرین شبه :)
+خب .... باشه ......
لونا: ا/تتتتت
+بله
لونا: تو رو تخت من بخوام
+نه من زمین میخوابم
لونا: بچه که بودیم رو یه تختم جامون میشد الانم میشه (خندید)
+فردا قراره زمان زیادی رو تو هواپیما بگذرونی نباید بدنت درد بگیره ... زمین راحتم ...
لونا: باش پس برو از کمد رخت خوابا تشک و پتو بیار
در کمدو باز کردم که همزمان در اتاق باز شد ...
جیمین بود
جیمین: جوجه یه دقیقه میری بیرون ؟
لونا: نوچ ... اتاق خودمه اقا
جیمین: نامرد میخوام از ا/ت خدافظی کنم :(
+لطفا لونا :( یالا برو دیگ :)
لونا: ایش ... پنج دقیقه دیگه اینجامااا
لونا بیرون رفت و همزمان دستای جیمین دو طرف من به کمد پشت سرم کوبیده شد ....
جیمین: از تهیونگ مرخصی بخواه ... خونه نمون .. با مامان اینا برو
+نه جیمین شرکت واقعا بهم ریخته تهیونگم ابش با منشی دومش تو یه جوب نمیره اگه نباشم معلوم نیست برادرت چند نفرو از کار بیکار میکنه
صورتشو نزدیک تر اورد و نفساشو تو گردنم رها کرد
جیمین: نمیخوام باهاش تنها شی
+چی؟
جیمین: من رو دوست دخترم غیرتیم دارلینگ
+جیمیننننن :|||
جیمین: هووووم (خندید)
+دوست دارم .... برات کافی نیست ؟ :)
جیمین: (خندید و یه بوسه رو گردنم گذاشت) باشه باشه ببخشید .... (اینبار لباش لبامو لمس کرد ) منم دوست دارم ...
+زود بیا ... بازم اگه تونستی مرخصی بگیر و بیا
جیمین: سعی میکنم
+برو بخواب
جیمین: (دستشو دور کمرم محکم کرد و از موهام نفس میکشید) یکم دیگه میرم
+برو دیگهههه (خندیدم)
ازم فاصله گرفت
جیمین: شبت بخیر
+شب بخیر
و رفت .......
و نفس حبص شده من ازاد شد .......
((ا/ت))
+یعنی چی مامان ؟ نه نه .. منکه چلاق نیستم بچه ام نیستم میتونم تنها بمونم
°°این فرق میکنه دخترم ممکنه طولانی بشه
جیمین: منم مجبورم برگردم برای ادامه خدمت سربازی .... پیشتون نیستم بهترذه باهاشون بری ا/ت
+شما میرین مسافرت منو تهیونگم میریم سرکار بعدشم مثل دوتا بچه خوب هر کس میره خونه خودش خب ؟ :)
°°ا/ت اگه اینجا پیش تهیونگ باشی خیالم راحت تره ...
+نهه .. خونه راحت ترم .. شما ام به من فکر نکنین ....
لونا: ا/ت نمیشه تو و داداشمم همراهمون بیاین ؟
نگاهم سمت تهیونگ چرخید ....
کاملا در سکوت بهم نگاه میکرد ....
+کارای شرکت زیاده منم نمیتونم انتظار داشته باشم تهیونگ همشو تنها انجام بده پس میمونم و بهش کمک میکنم
ته: بیخیال من یه جوری با اون منشی دومیه کار میکنم تو برو
+دست تنها نمیزارمت ... بعدشممم حالا کو تا فردا ... بهتره استراحت کنین که فردا پرواز دارین ... خوشبگذره بهتون :)
لونا: شبو حداقل پیشمون بمون .... فردا از همینجا میریم فرودگاه تو و داداشمم با هم برین شرکت تازه صبح از جیمینم خدافظی میکنیم ...
جیمین: شب اینجا بمون ا/ت :) اخرین شبه :)
+خب .... باشه ......
لونا: ا/تتتتت
+بله
لونا: تو رو تخت من بخوام
+نه من زمین میخوابم
لونا: بچه که بودیم رو یه تختم جامون میشد الانم میشه (خندید)
+فردا قراره زمان زیادی رو تو هواپیما بگذرونی نباید بدنت درد بگیره ... زمین راحتم ...
لونا: باش پس برو از کمد رخت خوابا تشک و پتو بیار
در کمدو باز کردم که همزمان در اتاق باز شد ...
جیمین بود
جیمین: جوجه یه دقیقه میری بیرون ؟
لونا: نوچ ... اتاق خودمه اقا
جیمین: نامرد میخوام از ا/ت خدافظی کنم :(
+لطفا لونا :( یالا برو دیگ :)
لونا: ایش ... پنج دقیقه دیگه اینجامااا
لونا بیرون رفت و همزمان دستای جیمین دو طرف من به کمد پشت سرم کوبیده شد ....
جیمین: از تهیونگ مرخصی بخواه ... خونه نمون .. با مامان اینا برو
+نه جیمین شرکت واقعا بهم ریخته تهیونگم ابش با منشی دومش تو یه جوب نمیره اگه نباشم معلوم نیست برادرت چند نفرو از کار بیکار میکنه
صورتشو نزدیک تر اورد و نفساشو تو گردنم رها کرد
جیمین: نمیخوام باهاش تنها شی
+چی؟
جیمین: من رو دوست دخترم غیرتیم دارلینگ
+جیمیننننن :|||
جیمین: هووووم (خندید)
+دوست دارم .... برات کافی نیست ؟ :)
جیمین: (خندید و یه بوسه رو گردنم گذاشت) باشه باشه ببخشید .... (اینبار لباش لبامو لمس کرد ) منم دوست دارم ...
+زود بیا ... بازم اگه تونستی مرخصی بگیر و بیا
جیمین: سعی میکنم
+برو بخواب
جیمین: (دستشو دور کمرم محکم کرد و از موهام نفس میکشید) یکم دیگه میرم
+برو دیگهههه (خندیدم)
ازم فاصله گرفت
جیمین: شبت بخیر
+شب بخیر
و رفت .......
و نفس حبص شده من ازاد شد .......
۴.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.