حمایت شهههههه. درضم نظرتونو برام تو کامنتا بنویسیننننننن🗿
حمایت شهههههه. درضم نظرتونو برام تو کامنتا بنویسیننننننن🗿🔪
𝒑𝒂𝒓𝒕9
از یه طرفم بدنش....... چراغ ماشین روشن بود یقه باز تیشرت گشادش ترقوه هاشو به خوبی نشون میداد ......
لباشو غنچه کرده بود و دستمو فوت میکرد ......
موهای بهم ریختش .....
ناخوداگاه نفس عمیقی از اوج حسرت کشیدم .....
حتی خودمم علتشو نفهمیدم ....
ته: سردته ؟
+نه
ته: پس بریم برات از داروخونه پماد بگیرم ....
+نه نمیخواد ... لباسامون درست نیست
ته: من مشکلی ندارم ...
+(متعجب پرسیدم) با اون لباس میخوای از ماشین پیاده شی ؟
از اینه جلوی ماشین نگاهی به خودش انداخت ...
دستشو بین موهاش برد و تکون داد ....
عطرش تو ماشین پیچیده بود ....
ته: اره خب چیه مگه ؟
+نمیشه اصلا من خوابم میاد
خواستم در ماشینو باز کنمو پیاده شم که در ماشین قفل شد ...
لبخند زد و به جلوش خیره شد ...
+یاااا چیکار میکنی ؟
ته: میرم مخ زنی (خندید) میریم داروخونه دیگه (بلند تر خندید)
+ها ها ها اره تو و مخزنی کردن واسه دخترا (میخندیدم) شایدم ....
ته : خیلی مسخره ای
+یه دروغی بگو که با واقعیت جور دربیاد کیم ته ته
قبل اینکه ماشینو روشن کنه مایل سمتم نشست ...
ته: (با چشمای گشاد شده و یه لبخند مزخرف گفت) فکر میکنی نمیتونم؟
سکوت و چشمای ریز شده از حرصم برای جواب کافی بود ...
باشه ای نثارم کرد و راه افتاد ....
طولی نکشید که ماشینو درست رو به روی یه داروخونه بزرگ پارک کرد ...
ته: ا/ت :) (گوششو نزدیک گوشم کرد) از اینجا خوب نگاه کن :)
و از ماشین پیاده شد ...
با چشم تعقیبش میکردم ....
وارد داروخونه شد ....
+خدای من کیم تهیونگ داره میخنده ؟ اونم با یه دختررررررر ؟؟؟؟ اون چیههه ؟؟؟ اون چی بووووووووووود ؟؟؟؟
هضم معنی تیکه کاغذی که اون دختر با عشوه به تهیونگ داد برام غیر ممکن بود .....
از ماشین پیاده شدم و سمت داروخونه دوییدم ....
با قدمای بلند خودمو به تهیونگ رسونمو کتی که بهم داده بودو رو سینش کوبوندم که یکم به عقب پرت شد و شروع کردم به نقش بازی کردن ...
+ته دستم درد میکنه :(
رسما چسبیده بودم بهش
ته: چی ؟ ببینمش .... یکم بعد انگار که لو رفتم نیشخندی زد ....
+پمادو گرفتی ؟ بریم خونه ؟ !
ته: ام باشه تو بشین تو ماشین من میاد
از حرص لبمو گاز گرفتم ....
و بدون هیچ فکری جمله ای که تو سرم میچرخیدو به زبون اوردم
+عشقم من خستم
این حرفم باعث شد همونطور رو به سمت دختره خشکش بزنه ...
حتی توان نداشت نگام کنه ....
بدون پلک زدن سمتم برگشت .....
دیگه این من بودم که به لکنت افتاده بوودم ...
+ب...بریم .... خونه ..... مم...میرم تو ماشین
و به سرعت ازش جدا شدم .....
یکم بعد دیدم که داره میاد تا سوار شه ....
قلبم خودشو به قفسه سینم میکوبید ....
از همونجا بهم خیره بود و دیدم کاغذی که اون دختر بهش داد و مچاله کرد و یه گوشه انداخت ......
چرا انقدر نفس کشیدن سخت شد ؟
در باز شد و سوار شد .....
بدنم لرزید ....
یکم مایل نشست....
چند ثانیه نگام کرد و بدون هیچ حرفی پمادرو رو دستم زد ....
ته: باید مراقب باشی ... دستت اش و لاش شده ....
+دستام خیلیم قشنگههه :|||
ته: ( خندید ) مگه من گفتم زشته ؟
+راه بیفت ته خستم
ته: ته ؟
+تهیونگگگگگ
ته: چه عصبانی
نیمخیز سمتش برگشتم که فوری ماشینو روشن کرد .....
حس مزخرفی داشتم ....
شاید عذاب وجدان باشه ....
منکه کاری نکردم ...
تازه من به جحیمین قوپل داده بودم مراقب تهیونگ باشم ....
من فقط کارمو کردم
از اون در برابر یه دختر گرگ محافظت کردم .....
ا/ت خل نشو ...
𝒑𝒂𝒓𝒕9
از یه طرفم بدنش....... چراغ ماشین روشن بود یقه باز تیشرت گشادش ترقوه هاشو به خوبی نشون میداد ......
لباشو غنچه کرده بود و دستمو فوت میکرد ......
موهای بهم ریختش .....
ناخوداگاه نفس عمیقی از اوج حسرت کشیدم .....
حتی خودمم علتشو نفهمیدم ....
ته: سردته ؟
+نه
ته: پس بریم برات از داروخونه پماد بگیرم ....
+نه نمیخواد ... لباسامون درست نیست
ته: من مشکلی ندارم ...
+(متعجب پرسیدم) با اون لباس میخوای از ماشین پیاده شی ؟
از اینه جلوی ماشین نگاهی به خودش انداخت ...
دستشو بین موهاش برد و تکون داد ....
عطرش تو ماشین پیچیده بود ....
ته: اره خب چیه مگه ؟
+نمیشه اصلا من خوابم میاد
خواستم در ماشینو باز کنمو پیاده شم که در ماشین قفل شد ...
لبخند زد و به جلوش خیره شد ...
+یاااا چیکار میکنی ؟
ته: میرم مخ زنی (خندید) میریم داروخونه دیگه (بلند تر خندید)
+ها ها ها اره تو و مخزنی کردن واسه دخترا (میخندیدم) شایدم ....
ته : خیلی مسخره ای
+یه دروغی بگو که با واقعیت جور دربیاد کیم ته ته
قبل اینکه ماشینو روشن کنه مایل سمتم نشست ...
ته: (با چشمای گشاد شده و یه لبخند مزخرف گفت) فکر میکنی نمیتونم؟
سکوت و چشمای ریز شده از حرصم برای جواب کافی بود ...
باشه ای نثارم کرد و راه افتاد ....
طولی نکشید که ماشینو درست رو به روی یه داروخونه بزرگ پارک کرد ...
ته: ا/ت :) (گوششو نزدیک گوشم کرد) از اینجا خوب نگاه کن :)
و از ماشین پیاده شد ...
با چشم تعقیبش میکردم ....
وارد داروخونه شد ....
+خدای من کیم تهیونگ داره میخنده ؟ اونم با یه دختررررررر ؟؟؟؟ اون چیههه ؟؟؟ اون چی بووووووووووود ؟؟؟؟
هضم معنی تیکه کاغذی که اون دختر با عشوه به تهیونگ داد برام غیر ممکن بود .....
از ماشین پیاده شدم و سمت داروخونه دوییدم ....
با قدمای بلند خودمو به تهیونگ رسونمو کتی که بهم داده بودو رو سینش کوبوندم که یکم به عقب پرت شد و شروع کردم به نقش بازی کردن ...
+ته دستم درد میکنه :(
رسما چسبیده بودم بهش
ته: چی ؟ ببینمش .... یکم بعد انگار که لو رفتم نیشخندی زد ....
+پمادو گرفتی ؟ بریم خونه ؟ !
ته: ام باشه تو بشین تو ماشین من میاد
از حرص لبمو گاز گرفتم ....
و بدون هیچ فکری جمله ای که تو سرم میچرخیدو به زبون اوردم
+عشقم من خستم
این حرفم باعث شد همونطور رو به سمت دختره خشکش بزنه ...
حتی توان نداشت نگام کنه ....
بدون پلک زدن سمتم برگشت .....
دیگه این من بودم که به لکنت افتاده بوودم ...
+ب...بریم .... خونه ..... مم...میرم تو ماشین
و به سرعت ازش جدا شدم .....
یکم بعد دیدم که داره میاد تا سوار شه ....
قلبم خودشو به قفسه سینم میکوبید ....
از همونجا بهم خیره بود و دیدم کاغذی که اون دختر بهش داد و مچاله کرد و یه گوشه انداخت ......
چرا انقدر نفس کشیدن سخت شد ؟
در باز شد و سوار شد .....
بدنم لرزید ....
یکم مایل نشست....
چند ثانیه نگام کرد و بدون هیچ حرفی پمادرو رو دستم زد ....
ته: باید مراقب باشی ... دستت اش و لاش شده ....
+دستام خیلیم قشنگههه :|||
ته: ( خندید ) مگه من گفتم زشته ؟
+راه بیفت ته خستم
ته: ته ؟
+تهیونگگگگگ
ته: چه عصبانی
نیمخیز سمتش برگشتم که فوری ماشینو روشن کرد .....
حس مزخرفی داشتم ....
شاید عذاب وجدان باشه ....
منکه کاری نکردم ...
تازه من به جحیمین قوپل داده بودم مراقب تهیونگ باشم ....
من فقط کارمو کردم
از اون در برابر یه دختر گرگ محافظت کردم .....
ا/ت خل نشو ...
۵.۴k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.