𝒑𝒂𝒓𝒕6
𝒑𝒂𝒓𝒕6
ته: هیچی بابا
لونا: اا... راستش .... دهن لقی کردم :)
جیمین: باز چیکار کردی مارمولک
لونا: هی :| هیچ از بوسه رمانتیکت با ا/ت میگفتم :/
جیمین: فوضولی دیگه چیکارت کنم ... عیب نداره ا/ت قراره زنم بشه (لبخند زد) بوسه که چیزی نیست ......
نفسای عمیق و کشدار.....
لونا متوجه شد ....
لونا: ااا... جیمینااا تلفنت داره زنگ میخوره انگار ... صدای گوشی تو نیست ؟
جیمین: کدوم صدا؟ ببینم اصلا گوشیم کو؟
و تو یه لحظه جیغ خفه ای بلند شد ....
افکارم پراکنده شد و به ا/تی نگاه کردم که موقع شسکن ظرفا دستش با تیزی لبه ظرف بریده میشه ....
تا بخوام نزدیکش شم جیمین جامو پر کرد .....
اصلا جایی برای من نبود که بخواد پر بشه .......
+هههه... اوففف ... خوبه خوبه بهش دست نزن چیزی نیست ....
جیمین: میریم دکتر ...
+یه بریدگی سادست ...
بی اختیار صدام بلند شد
ته: تقصیر خودشه... چرا دستکش دستت نکردی .... چرا حواست نبود که ظرف گوشش لبپر شده ؟ (به تن صداش شدت داد) چرا نمیبینییی توو ؟؟!
جیمین: خوبه حالا تو ام :||
لونا: تهیو.....نگ ....وایسا....
حرف تو دهنم میچرخید اما خارج نمیشد ..
سمت کابینت رفتم ....
جعبه رو برداشتمو از توش چندتا خرت و پرت برداشتم....
سمتشون رفتم.....
جیمینو پس زدمو خودمو جایگذینش کردم ....
خشن دستشو گرفتمو بدون ملایمت خونو پاک کردم ....
برای اینکه نشون نده درد داره لبشو گاز گرفته بود ....
چسب زخمو روش زدمو ازش فاصله گرفتم ....
خوبه که همه تو حیاط بودنو این رفتار عجیبمو ندیدن ....
................
((ا/ت))
اولین بار بود با منم مثل بقیه دخترای طرافش رفتار میکرد .....
چرا تو گلوم بغض جمع شد ؟....
تهیونگ از خونه رفت ....
جیمینم پشت سرش رفت .....
لونا سمتم اومد ...
لونا: توبرو اونور بقیشو من انجام میدم ...
+چرا اینجوری کرد
لونا: گفتم که ... بیخیال کارای اون :)
+بیشتر از اینا ازش دیدم ولی با من ........ اون......
لونا: درکش کن ....
دستکشو دستش کرد
لونا: چشماتو باز کن و به دید اونم نسبت به خودت فکر کن .... شاید یه دلیلی باشه که تهیونگ تا به این سن با دختری قرار نزاشته ....
+خب اون ...
لونا: شاید عاشقه .... مثلا یه عشق یه طرفه که کسی رو نمیتونه جاش بیاره ....
نگاهشو ازم گرفت و شیر ابو باز کرد .....
+لونا ؟
لونا: هوم
+منظورت چیه؟
لونا: هیچی اعصاب منم خورده دری وری میگم (خندید اما مصنوعی)
.................
((تهیونگ))
در ماشینو باز کردم که صداش اومد
جیمین: هیونگ
ته: جیمین من هیونگت نیستم اینو بفهم
جیمین: میدونم ...اما نمیشه
ته: چی؟
جیمین: نمیتونم ازش بگذرم ته ... حتی اگه تو مانع باشی ... پس نکن
زبونم بند اومد ....
ته: نم...نمیفهمم چی میگی ... میخوام برم کار دارم
جیمین: میدونم دوسش داری .... میدونم مال یکی دوسال نیست میدونم میدونم ولی نمیتونم .... عاشقشم ... برام مهم نیست که تو چه حسی بهش داری ... اگه لازم باشه دستامو مشت میکنمو روصورتت فرود میارم .... اگه نیاز باشه حاضرم بخاطرش باهات بجنگم ولی نکن .... چون من ازت جلو ترم ... چون دل اون با منه .......
ته: من به ا/ت علاقه ای ندارم کله پوک .... اون ..... اصلا تو تیپ من نیست ... من هات دوست دارم ....
جیمین: اما ....
ته: انقدر چرت و پرت نگو .... ا/ت همون به درد خودت میخوره که نازتو بکشه ... حالا میتونم برم ... برادر ؟! :)
جیمین:(قدمی جلو اومد و بغلم کرد) .... مرسی ..... که پا میزاری رو دلت :)
و رفت .....
و منی که به ماشین تکیه زدمو سرمو تو دستام گرفتم .......
ته: هیچی بابا
لونا: اا... راستش .... دهن لقی کردم :)
جیمین: باز چیکار کردی مارمولک
لونا: هی :| هیچ از بوسه رمانتیکت با ا/ت میگفتم :/
جیمین: فوضولی دیگه چیکارت کنم ... عیب نداره ا/ت قراره زنم بشه (لبخند زد) بوسه که چیزی نیست ......
نفسای عمیق و کشدار.....
لونا متوجه شد ....
لونا: ااا... جیمینااا تلفنت داره زنگ میخوره انگار ... صدای گوشی تو نیست ؟
جیمین: کدوم صدا؟ ببینم اصلا گوشیم کو؟
و تو یه لحظه جیغ خفه ای بلند شد ....
افکارم پراکنده شد و به ا/تی نگاه کردم که موقع شسکن ظرفا دستش با تیزی لبه ظرف بریده میشه ....
تا بخوام نزدیکش شم جیمین جامو پر کرد .....
اصلا جایی برای من نبود که بخواد پر بشه .......
+هههه... اوففف ... خوبه خوبه بهش دست نزن چیزی نیست ....
جیمین: میریم دکتر ...
+یه بریدگی سادست ...
بی اختیار صدام بلند شد
ته: تقصیر خودشه... چرا دستکش دستت نکردی .... چرا حواست نبود که ظرف گوشش لبپر شده ؟ (به تن صداش شدت داد) چرا نمیبینییی توو ؟؟!
جیمین: خوبه حالا تو ام :||
لونا: تهیو.....نگ ....وایسا....
حرف تو دهنم میچرخید اما خارج نمیشد ..
سمت کابینت رفتم ....
جعبه رو برداشتمو از توش چندتا خرت و پرت برداشتم....
سمتشون رفتم.....
جیمینو پس زدمو خودمو جایگذینش کردم ....
خشن دستشو گرفتمو بدون ملایمت خونو پاک کردم ....
برای اینکه نشون نده درد داره لبشو گاز گرفته بود ....
چسب زخمو روش زدمو ازش فاصله گرفتم ....
خوبه که همه تو حیاط بودنو این رفتار عجیبمو ندیدن ....
................
((ا/ت))
اولین بار بود با منم مثل بقیه دخترای طرافش رفتار میکرد .....
چرا تو گلوم بغض جمع شد ؟....
تهیونگ از خونه رفت ....
جیمینم پشت سرش رفت .....
لونا سمتم اومد ...
لونا: توبرو اونور بقیشو من انجام میدم ...
+چرا اینجوری کرد
لونا: گفتم که ... بیخیال کارای اون :)
+بیشتر از اینا ازش دیدم ولی با من ........ اون......
لونا: درکش کن ....
دستکشو دستش کرد
لونا: چشماتو باز کن و به دید اونم نسبت به خودت فکر کن .... شاید یه دلیلی باشه که تهیونگ تا به این سن با دختری قرار نزاشته ....
+خب اون ...
لونا: شاید عاشقه .... مثلا یه عشق یه طرفه که کسی رو نمیتونه جاش بیاره ....
نگاهشو ازم گرفت و شیر ابو باز کرد .....
+لونا ؟
لونا: هوم
+منظورت چیه؟
لونا: هیچی اعصاب منم خورده دری وری میگم (خندید اما مصنوعی)
.................
((تهیونگ))
در ماشینو باز کردم که صداش اومد
جیمین: هیونگ
ته: جیمین من هیونگت نیستم اینو بفهم
جیمین: میدونم ...اما نمیشه
ته: چی؟
جیمین: نمیتونم ازش بگذرم ته ... حتی اگه تو مانع باشی ... پس نکن
زبونم بند اومد ....
ته: نم...نمیفهمم چی میگی ... میخوام برم کار دارم
جیمین: میدونم دوسش داری .... میدونم مال یکی دوسال نیست میدونم میدونم ولی نمیتونم .... عاشقشم ... برام مهم نیست که تو چه حسی بهش داری ... اگه لازم باشه دستامو مشت میکنمو روصورتت فرود میارم .... اگه نیاز باشه حاضرم بخاطرش باهات بجنگم ولی نکن .... چون من ازت جلو ترم ... چون دل اون با منه .......
ته: من به ا/ت علاقه ای ندارم کله پوک .... اون ..... اصلا تو تیپ من نیست ... من هات دوست دارم ....
جیمین: اما ....
ته: انقدر چرت و پرت نگو .... ا/ت همون به درد خودت میخوره که نازتو بکشه ... حالا میتونم برم ... برادر ؟! :)
جیمین:(قدمی جلو اومد و بغلم کرد) .... مرسی ..... که پا میزاری رو دلت :)
و رفت .....
و منی که به ماشین تکیه زدمو سرمو تو دستام گرفتم .......
۴.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.