فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت ۲۷💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
یانگم:: بخور زلیل شدهروی صگمو بالا نیار
سانامی:: تلخههه
یانگم:: اوکی خودت خواستی
یانگم شربتو کنار گذاشت و دستای سانامیو محکم با یه دستش گرفت
سانامی:: عااییی ولم کننن
یانگم بی توجه شربتو ریخت تو دهنش
ک سانامی همرو ا تو دهنش پاشد تو صورت یانگم (دلتون خنک شد؟!)
سانامی:: ت..تقصیر...عااییی
یانگم:: این سیلی رو زدم تو این قیافه تُخمیت تا بفهمی چطور ازم سرپیچی نکنی
سانامی:: بیا برو خودتو جم کن خیابونی،برو خدارو شکر کن دَدیم تورو آورد اینجا نوکری،حداقلش غذا گیرت میاد بخوری
یانگم:: من؟! تو یه گدای برده بودی ک میخاستن زیر خب همه بشی بعد ارباب تورو زیر خواب خودش کرد،همیشه شکنجت میداد حتی از لحاظ روحی،حالا بیچاره خامت شده و تورو...
سانامی:: ببند اون دهنتو زنیکه
یانگم:: داروهاتو نخور امیدوارم سرطان هم بگیری... دفعه بعد خوب میدونم چطور دهنتو سرویس کنم جنده!
یانگم با حرف پاشد و رفت...
سانامی:: حییییی😳چی گفتتت؟؟ صبر کن ببینم،از کجا غضیه زندگیمو میدونه؟! ارباب بهش گف؟؟؟
....................................................................................
جیمین:: فاااکککک مریض شده باز...
جیمینم جواب پیامشو داد...
جیمین:: بیشتر مراقب خودت باش،بگو یانگم واست دمنوش درست کنه از الان میخای تنمو بلرزونی تا بیام؟!
پیام ارسال شد و جیمین دراز کشد رو تخت...
ب سقف زل زد و تو فکر سانامی بود
جیمین:: فکرشم نمیکردم این دختر انقد روزی واسم باارزش شه!
..............................................................................
سانامی:: عهههه جیمین پیام دادددد...
سانامی هم جواب جیمینو داد...
سانامی:: قول میدم بیشتر مراقب خودم باشم❤️
و ارسالش کرد
سانامی:: عه بگم این یانگم صگ اذیتم میکنه کتکم میزنه و...ن..نمیگم،جیمین رفته اونجا اوکی شه،الان بااین حرفا بازم نگران و عصبیش کنم؟! پس فعلا ب کسی نمیگم...ولی بلاخره میاد...
سانامی پاشد و رفت تو اتاقش
درو بست و لباس خوابشو پوشید
رفت لب پنجره اونور اتاق و یه شمع روشن کرد...
دستاشو رو قلبش گذاشت و واسه جیمین دعا میکرد (مفاتیح الجنان ندمش؟!😂)
#dasam
اصکی ممنوووع❌❌❌
پارت ۲۷💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
یانگم:: بخور زلیل شدهروی صگمو بالا نیار
سانامی:: تلخههه
یانگم:: اوکی خودت خواستی
یانگم شربتو کنار گذاشت و دستای سانامیو محکم با یه دستش گرفت
سانامی:: عااییی ولم کننن
یانگم بی توجه شربتو ریخت تو دهنش
ک سانامی همرو ا تو دهنش پاشد تو صورت یانگم (دلتون خنک شد؟!)
سانامی:: ت..تقصیر...عااییی
یانگم:: این سیلی رو زدم تو این قیافه تُخمیت تا بفهمی چطور ازم سرپیچی نکنی
سانامی:: بیا برو خودتو جم کن خیابونی،برو خدارو شکر کن دَدیم تورو آورد اینجا نوکری،حداقلش غذا گیرت میاد بخوری
یانگم:: من؟! تو یه گدای برده بودی ک میخاستن زیر خب همه بشی بعد ارباب تورو زیر خواب خودش کرد،همیشه شکنجت میداد حتی از لحاظ روحی،حالا بیچاره خامت شده و تورو...
سانامی:: ببند اون دهنتو زنیکه
یانگم:: داروهاتو نخور امیدوارم سرطان هم بگیری... دفعه بعد خوب میدونم چطور دهنتو سرویس کنم جنده!
یانگم با حرف پاشد و رفت...
سانامی:: حییییی😳چی گفتتت؟؟ صبر کن ببینم،از کجا غضیه زندگیمو میدونه؟! ارباب بهش گف؟؟؟
....................................................................................
جیمین:: فاااکککک مریض شده باز...
جیمینم جواب پیامشو داد...
جیمین:: بیشتر مراقب خودت باش،بگو یانگم واست دمنوش درست کنه از الان میخای تنمو بلرزونی تا بیام؟!
پیام ارسال شد و جیمین دراز کشد رو تخت...
ب سقف زل زد و تو فکر سانامی بود
جیمین:: فکرشم نمیکردم این دختر انقد روزی واسم باارزش شه!
..............................................................................
سانامی:: عهههه جیمین پیام دادددد...
سانامی هم جواب جیمینو داد...
سانامی:: قول میدم بیشتر مراقب خودم باشم❤️
و ارسالش کرد
سانامی:: عه بگم این یانگم صگ اذیتم میکنه کتکم میزنه و...ن..نمیگم،جیمین رفته اونجا اوکی شه،الان بااین حرفا بازم نگران و عصبیش کنم؟! پس فعلا ب کسی نمیگم...ولی بلاخره میاد...
سانامی پاشد و رفت تو اتاقش
درو بست و لباس خوابشو پوشید
رفت لب پنجره اونور اتاق و یه شمع روشن کرد...
دستاشو رو قلبش گذاشت و واسه جیمین دعا میکرد (مفاتیح الجنان ندمش؟!😂)
#dasam
اصکی ممنوووع❌❌❌
۳۵.۹k
۰۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.