🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت149 #جلد_دوم
بدجوری حق با اهورا بود من این حال و روزم فقط و فقط بخاطر خودم بود کم آوردم جلوی اهورا....
جلوی زندگی....
پیش اون کیمیا...
تنها چیزی که الان شاید آرومم میکرد گریه بود پس خودم و رها کردم و شروع کردم به گریه کردن اهورا اما بیکار نبود دستمو کشید و سرم را روی سینه اش گذاشت و گفت
_گریه نکن عزیزم گریه نکن خانومم همه چی روبه راهه چندتا آزمایش میدی خیالم راحت میشه که خانم من عشق من حالش خوبه خوبه فقط می خوام سلامت باشی می خوام بخندی می خوام مثل همیشه این ور اون ور بری نکه همش روی تختخواب باشی...
دور تو بگردم اینطوری نکن قلبم درد میگیره ها میدونی که من طاقت گریه های تو رو ندارم...
کمی که گذشت گریه ام بند اومد اهورا منو از خودش فاصله دادو اشکای روی صورتم رو پاک کرد و گفت
_نگاهی به خودت انداختی توی آینه دیدی خودتو دورت بگردم بیرنگ و رو شدی به خودت نمیرسی اون ایلین سابق نیستی.
چیزی از اون آیلین شروشیطون نمونده چرا اینکارو با خودت می کنی؟
تازه یادم افتاد من چه قولی به راحیل داده بودم بهش قول داده بودم به خودم میرسم یه ادم دیگه میشم اما از وقتی اینجا اومده بودیم حال و روزم خیلی بد شده بود رو به اهورا کردم گفتم
اول بریم آزمایش بدیم بعد باید برم جایی.
کمی مشکوک نگاهم کرد و گفت
_ کجا به سلامتی کار داری ایلین خانم؟
صورتمو خودم پاک کردم و گفتم یه قولی به راحیل دادم باید بهش عمل کنم باشه گفت و بی حرکت به سمت آزمایشگاهی که همون نزدیکی بود رفت زیاد طول نکشید که ازم خون گرفتن و بعد از اونجا بیرون اومدیم .
روبه اهورا گفتم به نظرت میشه این ورا آرایشگاهی جایی پیدا کرد که من یه کمی به خودم برسم؟
با خوشحالی به سمت اطراف نگاه کرد و گفت
_ پیدا می کنم برات عشق دلم چرا که نه ؟
همینه آیلینه من اینطوریه به خودش میرسه به خودش اهمیت میده زندگی رو دوست داره منو دختر منو دوست داره ...
خوشحال بودم که به خودم اومده بودم و می خواستم کاری که قبلاً تصمیم گرفتم انجام بدم منو جلوی یه سالن زیبایی بزرگ که نمی دونستیم اصلا کارشون خوبه یانه پیاده کرد و گفت
_ امیدوارم عروسک منو عروسک تر کنن وگرنه میام اینجا رو روی سرشون خراب می کنم.
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#ایده #عاشقانه_های_دنی_زلزله_اووووف😍😉😁🙈 #هنر #عکس_نوشته_عاشقانه #هنر_عکاسی #عکس_نوشته #عکس #wallpaper #جذاب #خاص
#خان_زاده #پارت149 #جلد_دوم
بدجوری حق با اهورا بود من این حال و روزم فقط و فقط بخاطر خودم بود کم آوردم جلوی اهورا....
جلوی زندگی....
پیش اون کیمیا...
تنها چیزی که الان شاید آرومم میکرد گریه بود پس خودم و رها کردم و شروع کردم به گریه کردن اهورا اما بیکار نبود دستمو کشید و سرم را روی سینه اش گذاشت و گفت
_گریه نکن عزیزم گریه نکن خانومم همه چی روبه راهه چندتا آزمایش میدی خیالم راحت میشه که خانم من عشق من حالش خوبه خوبه فقط می خوام سلامت باشی می خوام بخندی می خوام مثل همیشه این ور اون ور بری نکه همش روی تختخواب باشی...
دور تو بگردم اینطوری نکن قلبم درد میگیره ها میدونی که من طاقت گریه های تو رو ندارم...
کمی که گذشت گریه ام بند اومد اهورا منو از خودش فاصله دادو اشکای روی صورتم رو پاک کرد و گفت
_نگاهی به خودت انداختی توی آینه دیدی خودتو دورت بگردم بیرنگ و رو شدی به خودت نمیرسی اون ایلین سابق نیستی.
چیزی از اون آیلین شروشیطون نمونده چرا اینکارو با خودت می کنی؟
تازه یادم افتاد من چه قولی به راحیل داده بودم بهش قول داده بودم به خودم میرسم یه ادم دیگه میشم اما از وقتی اینجا اومده بودیم حال و روزم خیلی بد شده بود رو به اهورا کردم گفتم
اول بریم آزمایش بدیم بعد باید برم جایی.
کمی مشکوک نگاهم کرد و گفت
_ کجا به سلامتی کار داری ایلین خانم؟
صورتمو خودم پاک کردم و گفتم یه قولی به راحیل دادم باید بهش عمل کنم باشه گفت و بی حرکت به سمت آزمایشگاهی که همون نزدیکی بود رفت زیاد طول نکشید که ازم خون گرفتن و بعد از اونجا بیرون اومدیم .
روبه اهورا گفتم به نظرت میشه این ورا آرایشگاهی جایی پیدا کرد که من یه کمی به خودم برسم؟
با خوشحالی به سمت اطراف نگاه کرد و گفت
_ پیدا می کنم برات عشق دلم چرا که نه ؟
همینه آیلینه من اینطوریه به خودش میرسه به خودش اهمیت میده زندگی رو دوست داره منو دختر منو دوست داره ...
خوشحال بودم که به خودم اومده بودم و می خواستم کاری که قبلاً تصمیم گرفتم انجام بدم منو جلوی یه سالن زیبایی بزرگ که نمی دونستیم اصلا کارشون خوبه یانه پیاده کرد و گفت
_ امیدوارم عروسک منو عروسک تر کنن وگرنه میام اینجا رو روی سرشون خراب می کنم.
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#ایده #عاشقانه_های_دنی_زلزله_اووووف😍😉😁🙈 #هنر #عکس_نوشته_عاشقانه #هنر_عکاسی #عکس_نوشته #عکس #wallpaper #جذاب #خاص
۸.۴k
۱۹ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.