🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت150 #جلد_دوم
گونشو بوسیدم و با خنده گفتم حتماً کارشون و خوبه نگران نباش اگه بد بود من میام سراغت میرمیه آرایشگاه دیگه ...
خندید و گفت
_ تو هر طوری که باشی برای من همین عروسکی هستی که همیشه بودی پس نگران این چیزا نباش اگه خوشحالم که داری میری به خودت برسی فقط و فقط به خاطر خودته دوست دارم همیشه شاد باشی همیشه حالت خوب باشه.
دوباره گونشو بوسیدم از ماشین پیاده شدم وقتی وارد اون سالن بزرگ شدم به قدری شلوغ بود که باورم نمیشد دیگه داشتم با دیدن کسی که اونجا بودن و صورتهای بی نظیرشون و رنگ موهای قشنگ تر از چیزهایی که قبلا دیده بودم مطمئن می شدم اینجا انتخاب مناسبی بوده.
با خوش رویی بهم خوش آمد گفتن و ازم پرسیدن که می خوام چیکارا اینجا بکنم شماره راحیل رو گرفتم و بهش گفتم عزیزم اومدم سر قولم باشم این تو این آرایشگر خودت بهش بگو که چیکار کننن...
راحیل با خنده شروع کرد به حرف زدن با آرایشگر نمیدونستم داره بهش چی میگه اما مطمئن بودم سلیقه راحیل حرف نداره پس خودمو به دست آرایشگرا و نظرات راحیل سپردم و بی صدا سر جام نشستم هنوزم خسته بودم و از وجودم خستگی می بارید پس خیلی زود به خواب رفتم و حتی با اینکه این همه آدم اینجا بودن و سر و صدای زیادی بود
وقتی منو بیدار کردن فهمیدم نشسته خوابیده بودم ارایشگر رو بهم گفت کار رنگ موهات تموم شده میخوام بشورمشون عزیزم.
با تعجب از آرایشگر پرسیدم این همه ساعت من نشسته خوابیده بودم آرایشگر لبخندی زد و گفت
_ آره عزیزم خواب بودی خوابتم انگار خیلی سنگینه چون با این همه سروصدا بیدار نشدی .
متعجب بودم خواب من هیچ وقت سنگین نبود وقتی سرمو شستن وقتی موهامو سشوار کشیدن تازه بهم اجازه دادن که موهامو ببینم بی نظیر شده بود یه رنگ بلوند استخوانی که خیلی خیلی زیاد به صورتم میومد از بین موهای مشکی هایلایت استخونی در آورده بودن و بی انداز قشنگ شده بود باورم نمیشد که این موها مال منه کمی دور خودم چرخیدم و گفتم خیلی خوشگل شده باورم نمیشه موهای منه...
آرایشگر منو دوباره روی صندلی نشوند
_ هنوز خیلی مونده قراره انقدر تغییر کنی که همسرت تو رو نشناسه لبخندی زدم و با رضایت خودمو به دستش سپردم...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقیت #عکس_نوشته_عاشقانه #هنر #soheil_star #عکس #خاص #جذاب #wallpaper #هنر_عکاسی #عکس_نوشته
#خان_زاده #پارت150 #جلد_دوم
گونشو بوسیدم و با خنده گفتم حتماً کارشون و خوبه نگران نباش اگه بد بود من میام سراغت میرمیه آرایشگاه دیگه ...
خندید و گفت
_ تو هر طوری که باشی برای من همین عروسکی هستی که همیشه بودی پس نگران این چیزا نباش اگه خوشحالم که داری میری به خودت برسی فقط و فقط به خاطر خودته دوست دارم همیشه شاد باشی همیشه حالت خوب باشه.
دوباره گونشو بوسیدم از ماشین پیاده شدم وقتی وارد اون سالن بزرگ شدم به قدری شلوغ بود که باورم نمیشد دیگه داشتم با دیدن کسی که اونجا بودن و صورتهای بی نظیرشون و رنگ موهای قشنگ تر از چیزهایی که قبلا دیده بودم مطمئن می شدم اینجا انتخاب مناسبی بوده.
با خوش رویی بهم خوش آمد گفتن و ازم پرسیدن که می خوام چیکارا اینجا بکنم شماره راحیل رو گرفتم و بهش گفتم عزیزم اومدم سر قولم باشم این تو این آرایشگر خودت بهش بگو که چیکار کننن...
راحیل با خنده شروع کرد به حرف زدن با آرایشگر نمیدونستم داره بهش چی میگه اما مطمئن بودم سلیقه راحیل حرف نداره پس خودمو به دست آرایشگرا و نظرات راحیل سپردم و بی صدا سر جام نشستم هنوزم خسته بودم و از وجودم خستگی می بارید پس خیلی زود به خواب رفتم و حتی با اینکه این همه آدم اینجا بودن و سر و صدای زیادی بود
وقتی منو بیدار کردن فهمیدم نشسته خوابیده بودم ارایشگر رو بهم گفت کار رنگ موهات تموم شده میخوام بشورمشون عزیزم.
با تعجب از آرایشگر پرسیدم این همه ساعت من نشسته خوابیده بودم آرایشگر لبخندی زد و گفت
_ آره عزیزم خواب بودی خوابتم انگار خیلی سنگینه چون با این همه سروصدا بیدار نشدی .
متعجب بودم خواب من هیچ وقت سنگین نبود وقتی سرمو شستن وقتی موهامو سشوار کشیدن تازه بهم اجازه دادن که موهامو ببینم بی نظیر شده بود یه رنگ بلوند استخوانی که خیلی خیلی زیاد به صورتم میومد از بین موهای مشکی هایلایت استخونی در آورده بودن و بی انداز قشنگ شده بود باورم نمیشد که این موها مال منه کمی دور خودم چرخیدم و گفتم خیلی خوشگل شده باورم نمیشه موهای منه...
آرایشگر منو دوباره روی صندلی نشوند
_ هنوز خیلی مونده قراره انقدر تغییر کنی که همسرت تو رو نشناسه لبخندی زدم و با رضایت خودمو به دستش سپردم...
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خلاقیت #عکس_نوشته_عاشقانه #هنر #soheil_star #عکس #خاص #جذاب #wallpaper #هنر_عکاسی #عکس_نوشته
۵.۷k
۲۰ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.