𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑇ℎ𝑒 𝑙𝑜𝑠𝑡 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑙
𝑃𝐴𝑅𝑇: 107
____
با صدای شلیک گلوله پرندگان به سمت آسمان بال ها را گشوده کردند
پسرک که همیچیو از دست داده بود سرو روبه پایین گرفت چشمانش از نفرت نسبت به جئون اشک میریختند!
به آخرین حرفی که از بین لبان خشک خواهرش بیرون اومد گوش فرا خواند و لب زد
تهیونگ:جئون کوک خودم میکشمت!!!
دخترک کینه ای و بی احساس از اینکه تونسته بود احساسات تهیونگ رو به نفع خودش عوض کنه لبانش را مهمان لبخند کثیفی کرد….
Girl: داری راه میفتی پسر ”لبخند”
<تکه ای از فصل دوم انیمه توکیو غول>
«5.AM»-عمارت استار-
از برگشت جئون ناامید شده بود..افکار سمی و منفی ولش نمیکرد..همش به این فکر میکرد اون ریس مافیاس چطور باید عاشق دختری بشه که مادرش و کشته…به این فکر میکرد که شاید همش ی هوس باشه…شاید این رابطه
ی طرفه بوده
خراش های زیادی حاصل از گزیده شدن انگشتانش را فتح کرده بودن قطرات ناچیز خون کم کم جاری میشدن چشمانش را از روی صفحه ساعت بزرگ وسط سالن نمیتوانست تکان دهد و روی دیگری را در نظر گذراند…تپش های قلبش دیگر حتی احساس هم نمیشدند از بی حسی دگر اشکی برای ریختن نداشت…کم کم داشت باور میکرد که هیچ وقت عشقی از او در دل پسر نبوده…لحظه ای احساساتش نابود شدند…عقل به احساساتش قلبه کرده بود…شتابان بلند شد به سمت اتاق سرعت گرفت…
<<<<<
/بعد از شستن صورت-خشک کردن آن/
-به سمت کمد لباس دست دراز کرد-همه لباس ها مردانه بودن-
بعد از پوشیدن کوچک سایر ترین لباس-اسلحه ای در جیب شلوار مشکی قرار داد-مقداری پول در کشو های میز کاری توی اتاق موجود بود-
جلوی اینه ایستاد دگر معشوق عاشقی وجود نداشت به ابن باور که ابن رابطه یک طرفه است قصد به رفتن داشت…قصد به رهایی داشت اگر جئون عشقی نسبت بهش نداره پس تصمیم گرفت از دور عاشقش باشه
-دوسش داشت نه…عاشقش بود ولی وقتی بهش نیاز داشت مثل بقیه رهاش کرد-
-به این عقیده که سرنوشتش تنهاییه راه افتاد-
𝑃𝐴𝑅𝑇: 107
____
با صدای شلیک گلوله پرندگان به سمت آسمان بال ها را گشوده کردند
پسرک که همیچیو از دست داده بود سرو روبه پایین گرفت چشمانش از نفرت نسبت به جئون اشک میریختند!
به آخرین حرفی که از بین لبان خشک خواهرش بیرون اومد گوش فرا خواند و لب زد
تهیونگ:جئون کوک خودم میکشمت!!!
دخترک کینه ای و بی احساس از اینکه تونسته بود احساسات تهیونگ رو به نفع خودش عوض کنه لبانش را مهمان لبخند کثیفی کرد….
Girl: داری راه میفتی پسر ”لبخند”
<تکه ای از فصل دوم انیمه توکیو غول>
«5.AM»-عمارت استار-
از برگشت جئون ناامید شده بود..افکار سمی و منفی ولش نمیکرد..همش به این فکر میکرد اون ریس مافیاس چطور باید عاشق دختری بشه که مادرش و کشته…به این فکر میکرد که شاید همش ی هوس باشه…شاید این رابطه
ی طرفه بوده
خراش های زیادی حاصل از گزیده شدن انگشتانش را فتح کرده بودن قطرات ناچیز خون کم کم جاری میشدن چشمانش را از روی صفحه ساعت بزرگ وسط سالن نمیتوانست تکان دهد و روی دیگری را در نظر گذراند…تپش های قلبش دیگر حتی احساس هم نمیشدند از بی حسی دگر اشکی برای ریختن نداشت…کم کم داشت باور میکرد که هیچ وقت عشقی از او در دل پسر نبوده…لحظه ای احساساتش نابود شدند…عقل به احساساتش قلبه کرده بود…شتابان بلند شد به سمت اتاق سرعت گرفت…
<<<<<
/بعد از شستن صورت-خشک کردن آن/
-به سمت کمد لباس دست دراز کرد-همه لباس ها مردانه بودن-
بعد از پوشیدن کوچک سایر ترین لباس-اسلحه ای در جیب شلوار مشکی قرار داد-مقداری پول در کشو های میز کاری توی اتاق موجود بود-
جلوی اینه ایستاد دگر معشوق عاشقی وجود نداشت به ابن باور که ابن رابطه یک طرفه است قصد به رفتن داشت…قصد به رهایی داشت اگر جئون عشقی نسبت بهش نداره پس تصمیم گرفت از دور عاشقش باشه
-دوسش داشت نه…عاشقش بود ولی وقتی بهش نیاز داشت مثل بقیه رهاش کرد-
-به این عقیده که سرنوشتش تنهاییه راه افتاد-
۸.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.