دلم گرفت

دِلم گرفت
وقــتـــــــے دیدم کارگر شهردارے
پشت گارے اش نوشته :

به کارَم نخند
مــُــحــتــــــــاجِ روزگـــــــــــارم.....
دیدگاه ها (۱)

ای کــاشدلـیـل شـب بیــداری هایـم بودنتان بــودنــه نبودنـتا...

چهـــره تانشبـــیه خاطــره ای ســتکه هــربار به یادش می افتـ...

دارم از شمــا حــرف می زنــماماروحــتان هم از نوشــــتههایم ...

شما از رنج‌های من برایِ فراموش کردنشان چیزی نمی‌دانینهیچ کس ...

سکوت بلند تر از فریاد : از زبان "ات":«همه چیز با تو شروع شد...

---"صدای بی‌اجازه" قسمت سی‌ام – دفتر سوخته، آهنگ‌های منجونک...

چند روز پیش با مامانم بیرون رفته بودم مامانم داشت خرید میکرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط