کاش بشه یه شب بدون غم باشم

کاش بشه یه شب بدون غم باشم

از همه دنیا اگرچه کم باشم
نمیخوام تو قصر مرمر بخوابم
یا که خورشید بشم و شب بتابم
دوست دارم روی یک گلیم زنده باشم
اما هر لحظه پر از خنده باشم
روی هر ستاره ی دست بکشم
عاشق سیاه های شب بشم
دوست دارم چشمای تو ستاره شه
واسه من تولد دوباره شه
کاش بشه این ور اون ور بپرم
آرزوهامو به دریا ببرم
کاش بشه سقف سکوت بشکنم
همه جا داد بزنم که این منم
دستت رو بگیرم پر بکشم
شهره گلهارو همه سر بکشم
دوست دارم چشمای تو ستاره شه
واسه من تولد دوباره شه
#کلمه از #مازیار مقدم
دیدگاه ها (۳)

کولی اواره منم زخم سفر روی تنمیه روزی از همین روزا تو چنگ جا...

گر همسفر عشق شدی مرد سفر باشورنه ره خود گیر و یکی راهگذر باش...

رفتی برو نگاه به پشت سر نکن فکری بحال عاشق غریب و دربدر نکنم...

با هر واژه؛باهر شعر؛تکه ای ازمن؛کنده میشود؛کبوتری میشود؛که پ...

امروز می‌خوام در مورد یک موضوعی حرف بزنم این باشه دلم واسه م...

دوست پسر دمدمی مزاج

سناریو وقتی تولدته و حامیم سوپرایزت میکنه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط