فیکشن یائویی سانزو ریندو

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندو
به قلم سنجین••••☆
🌩-‌ - - - - - -‌ - - - - - - پارت چهلم:

این اتفاق یه فاک گنده بهش نشون داد،یه فاک خیلی خیلی گنده صاف و مستقیم اومد و خورد وسط پیشونی ریندو

دستشو برداشت و روی پیشونیش گذاشت-خون از کف دستش راه گرفت و ساق و آستین هودیشو‌ قرمز کرد‌

:رابطه‌ی ما کون کیو سوزونده؟

احتمالا رفقای قبلی سانزو بودن-چون خوشبختانه هاروچیو تمام اون مدت رو چسبیده بود به ریندو
اصلا شاید واسه همون بود که یکهویی دلزده شده بود

:تو تنجیکویی لعنتی-هاروچیو رو گول زدی!

ریندو تلو تلو خورد،اسید تا توی گلوش بالا اومد
کم کم داشت از حال میرفت-لعنتی اگه اینجا می‌مرد تا جلسه‌ی بعدی تومان هیچکس لاشه‌ی مرده‌شو هم پیدا نمیکرد

احتمالا بخاطر تعلیقی که خورده بود-اگه کسی هم پیداش میکرد میزاشت همونجا بمونه تا بگنده،وای ران کجا بود؟
ریندو بدجوری به برادرش نیاز داشت...!

ریندو روی پله نشست اما یقه‌ی هودیش کشیده شد:امشب همینجا می‌کشیمت-بعد از اینکه هر چهارتا گنگ به جون هم افتادن اون موقع می‌بینیم که توکیو توی مشت کیه!

ریندو خندید-الان توی فاز غرور نبود اما خوشحال شد که حداقل چند نفری فکر میکنن که با مرگ اون،قراره اتحاد بهم بخوره‌‌‌...خیال خام!

سعی کرد یقه‌ی گره خورده‌شو باز کنه:آره-هاروچیو واقعا اگه بدونه تومان واسش چیکار میکنه خیلی خوشحال میشه!

یه لگد توی رونش و یه مشت توی صورتش خورد
:ما از تومان لعنتی نیستیم-ما تنجیکو ایم‌...تنجیکو!

ریندو توی دلش غرید
"عالی شد-اول سانزو و حالا،هم گروهی های خودم دارن بهم خیانت میکنن!"

زیره دست هایی که هودیشو گرفته بودن کوبید:ایزانا تیکه پارتون میکنه!

یکی داد زد:آره،مگه اینکه از اون دنیا بهش پیغام بدی...

و هرهر خندیدن-یکم زد و خورد ادامه داشت،ریندو بیشتر میخورد-دوسه تایی هم میزد،اما بدنش دیگه نای حرکت نداشت که یکی داد زد:دارن میان-ولش کن!

ریندو خودشو عقب کشید،زمین از سرما یخ بسته بود برای همین پاش لیز خورد-نفسش توی سینش حبس شد و از پله پایین افتاد

با خودش گفت "این دیگه اخرشه-کارم تمومه!"

اما حتی بعد از سقوط هم هنوز هوشیار بود-اولین صدایی که شنید فریاد ران بود،انقدر بلند که ترسید حنجره‌ش رو پاره کرده باشه

دومین صدا-فریاد مایکی و ایزانا بود
یه داد کوتاه و شوکه!

باقی صداها محو شدن-گنگ ها سر و صدا میکردن و هیچی رو نمیتونست با اون حال و روزش واضح بشنوه

اما بوی عطر زیره بینیش زد-بوی یخ و سرما
بوی جنگل و اسطوخودوس

متاسفانه نمیتونست تشخیص بده عطر لعنتی ران این بو رو میده یا سانزو-چون هردو از یه عطر کوفتی استفاده میکردن

با خودش فکر‌ کرد که باید حتما یه عطر جدید برای سانزو بگیره-اما عطر جدایی می‌آورد...بعد به این فکر‌ کرد که اونا که نمیتونستن بیشتر از این از هم جدا بشن!

╭─────┈┈┈.°୭‌       
╰┈➤ 🌈
 .𝂅  ִ ◯⃘ 𝆬 .  𞥊ֹ ׄ   𝇈⃝☁️𓂃
۫  ︩︪𔓕 🔥ৎ  Ɨɑց:: #سانزوxریندو  𝆺𝅥 ׅ𝆭   ࿚     ‌
دیدگاه ها (۴)

بچه ها انقدر که درخواست کردید منم پارت جدید دادم خدایی دستم ...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

سناریو :: مثلث عشقی

␥فیکشن‌ یائویی سانزو × ریندوبه قلم سنجین••••☆🌩-‌ - - - - - -...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط