شیطان ( پارت دوم )
شیطان ( پارت دوم )
* ویو ا/ت *
رفتم داخل ، انگار این اتاق برای من ساخته شده بود !
خیلی ازش خوشم اومد منم همین اتاقو برای خودم انتخاب کردم و چمدونم رو گذاشتم رو زمین و تا تونستم وسایلمو تو اتاق جا دادم ، نشستم رو تخت و یکم به اتاق نگاه کردم که یه اینه دیدم که روش پوشونده شده بود ، برش داشتم و یکم با دستمال تمیزش کردم ، خیلی کثیف بود ، یه چند سالی هست که کسی اینجا زندگی نمیکنه . همینجور داشتم با خودم حرف میزدم که یه صدایی از زیر زمین اومد، کنجکاو شدم ، رفتم ببینم چیه ، تا خواستم درو باز کنم مامانم صدام زد.
م/ا : ا/ت بیا کمکم کن اینجا رو تمیز کنم !
ا/ت : اومدم....!
رفتم پیش مامانم .
م/ا : خب...تو برو آشپز خونه رو تمیز کن.
ا/ت : اوک...
رفتم تا آشپز خونه
ا/ت : اییییی....
پر سوسک مرده بود !
ا/ت : یعنی کی اینجا حاضره زندگی کنه اخه؟
* نیم ساعت بعد *
ا/ت : هوفففف...بلاخره تموم شد!
رفتم تو اتاقم و خودمو پرت کردم رو تخت ، و به سقف خیره شده بودم .
یه حس عجیبی نسبت به این خونه داشتم ! با خودم گفتم شاید خونه جدیده ، باهاش کنار نمیام!
گوشیم شارژ ندارع....بقیش فردا🗿🚬
* ویو ا/ت *
رفتم داخل ، انگار این اتاق برای من ساخته شده بود !
خیلی ازش خوشم اومد منم همین اتاقو برای خودم انتخاب کردم و چمدونم رو گذاشتم رو زمین و تا تونستم وسایلمو تو اتاق جا دادم ، نشستم رو تخت و یکم به اتاق نگاه کردم که یه اینه دیدم که روش پوشونده شده بود ، برش داشتم و یکم با دستمال تمیزش کردم ، خیلی کثیف بود ، یه چند سالی هست که کسی اینجا زندگی نمیکنه . همینجور داشتم با خودم حرف میزدم که یه صدایی از زیر زمین اومد، کنجکاو شدم ، رفتم ببینم چیه ، تا خواستم درو باز کنم مامانم صدام زد.
م/ا : ا/ت بیا کمکم کن اینجا رو تمیز کنم !
ا/ت : اومدم....!
رفتم پیش مامانم .
م/ا : خب...تو برو آشپز خونه رو تمیز کن.
ا/ت : اوک...
رفتم تا آشپز خونه
ا/ت : اییییی....
پر سوسک مرده بود !
ا/ت : یعنی کی اینجا حاضره زندگی کنه اخه؟
* نیم ساعت بعد *
ا/ت : هوفففف...بلاخره تموم شد!
رفتم تو اتاقم و خودمو پرت کردم رو تخت ، و به سقف خیره شده بودم .
یه حس عجیبی نسبت به این خونه داشتم ! با خودم گفتم شاید خونه جدیده ، باهاش کنار نمیام!
گوشیم شارژ ندارع....بقیش فردا🗿🚬
۶۲.۲k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.