مژهعایخیص

#مژه_عای_خیص🌚🖤
PArt3
ارسلان: ع کمر افتادم زمین حص کردم کمرم شکص😅
دیانا: وایییی یا خدااا ارسی خوبی
ارسلان: عا عاره کمکم کن پا شم ای اه ایی(با نفس نفس)
دیانا: جای چنگول های گربه رو صورت ارسلان بود یکم الکل ریختم رو پنبه اروم میکشیدم رو صورت ارسلان
ارسلان: اییی میسوزههه
دیانا: تحمل کن فق
ارسلان: همینجوری دیانا صورتمو پاک میکرد ک محو دوتا تیله مشکی تو چشاش شدم دیگ درد حص نمیکردم!)😅
دیانا: ارسی دیگ درد نداری......ع ارسی دستمو جلو چشاش تکون دادم ک ب خودش اومد
ارسلان: ها بلع ینی جانم چی شد
دیانا: دیگ درد نداری
ارسلان: نع مرصی
دیانا: عاها
ارسلان: گرصنت نیص
دیانا: هص ولی غذا نیص
ارسلان: بزنگم بیارن
دیانا: هویییی
ارسلان: چته
دیانا: بزنگم تیک کلام پانیه😅(بابغض)
ارسلان: دورت بگردم من مرگ دص خداص...
دیانا: اشکامو پاک کردم.... بروع زنگ بزن ی ساندویچ بیارن
ارسلان: باش
دیانا: ا منم گوشیم برداشتم رفتم تو گالریم یکی یکی عکصارو میدیدم همش یا عکسای نیکا پانیذ یا اتوسا بود یادمه اخرین باریک دیدمشون توی اون طوفان بود تو همون طوفان لعنتی ک پانیذو ازم گرف تو همون طوفانی ک اتوسا ام اس گرف تو اون طوفانی ک مامانم ع اصترص من دق کرد اون طوفان لعنتییی تو همین فکرا بودم ع گالریم رفتم بیرون پیوی اتوسا رو باز کردم
("دیانا*اتوسا)
"صلم اتوسا خبی!)
*صلام خوبی دیانا
" خوب شدی فدط شم
*دکترا ک میگن بهترم
"امروز یاد خاطراتمون با پانی و نیکا افتادم چق دلم میخاص الا باهم شهر بازی بودیم....
*میتونی فردا بیای بریم بیرون
" عار
اتوسا عاف شد منم دویدیم تو سالن پیش ارسلان....ارسییییییییی
ارسلان: جانمممم
دیانا: فردا میخا برم پیش اتوساااااا
ارسلان: عار اتفاقن بریم منم میخا امیرو ببینم
دیانا: غذا کی میاددددد گشنمهههه
ارسلان: صب کو میاد......

•ادامه دارد•🌚🖤
دیدگاه ها (۰)

#مژه_های_خیص🌚🖤PArt4(صبح) دیانا: بیدار شدم بی توجه ب ارسلان د...

#مژه_های_خیص🌚🖤 PArt5دیانا: خیلی عوضی هصیی اتوسا چق دوصت داش ...

#مژه_عای_خیص🌚🖤PArt2دیانا:خوبیارسلان:خوبم ینی؟) دیانا:چون من ...

•مژع های خیص•🌚🖤پارت۱دیانا: جلو اینه ب خودم خیره شدم او دختری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط