مژههایخیص

#مژه_های_خیص🌚🖤
PArt4

(صبح)
دیانا: بیدار شدم بی توجه ب ارسلان در کمدمو باز کردم ی دورس لانگ پرچ دار پوشیدم با ی شلوار اصلش مشکی ی کلاه مشکی هم سرم کردم موهامو ریختم خعلی بهم میومد ی خط چش کشیدم رژ مشیکمم زدم ادکلان صورتیمم زدم ناخونام خعلی بد شده بود ی چند ماهی میشه نرفتم ترمیم.....
ارسلان: ب دیانا نگا میکردم ای دختر چق هاتع
دیانا: برگشتم دیدم ارسلان بیداره.....بدو بریمممم
ارسلان: کجااا
دیانا: پیش اتوسا
ارسلان: مگ ساعت چندع
دیانا۱۲:۳٠
ارسلان: بش الا میپوشم....ی هودی مشکی پوشیدم پایینش تایپ شدع سبز بود شلوار مشکیمم پوشیدم موهامو با دصام صاف کردم ع اتاق رفتم بیرون.....تا کفشت بپوشی من ماشینو میارم
دیانا: باش.....ی بوت مشکیم پام کردم رفتیم صمت ادرس....
#20min
دیانا: ی نیم ساعت بود رصیدیم ب ادرس ولی اتوسارو ندیدیم.....ک یهو ارسلان خیره ب یجایی گف...
ارسلان: دیانا
دیانا: هوم
ارسلان: اون امیره؟)
دیانا: کدوم؟)
ارسلان: بیا بیا
دیانا: ی دختر کنارش بود دیدم دختره اتوسا نیس ی لحضه ع خود بی خود شدم زدم تو گوشش....لاشیییی با رفیص من چیکا کردییی مث خاهرم بود اتوساااا
ارسلان: امیر متعصفم برات خیانت اونم ب اتوسا.....

•ادامه دارد•🌚🖤
دیدگاه ها (۰)

#مژه_های_خیص🌚🖤 PArt5دیانا: خیلی عوضی هصیی اتوسا چق دوصت داش ...

#مژه_های_خیص🌚🖤Part6دیانا: اتوسا بغضش ترکید و دوید رف.... دنب...

#مژه_عای_خیص🌚🖤PArt3ارسلان: ع کمر افتادم زمین حص کردم کمرم شک...

#مژه_عای_خیص🌚🖤PArt2دیانا:خوبیارسلان:خوبم ینی؟) دیانا:چون من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط