مژه های خیص🌚🖤
#مژه_های_خیص🌚🖤
PArt5
دیانا: خیلی عوضی هصیی اتوسا چق دوصت داش بچم!)
امیر: بذا توضی بدم
دیانا: چ توضیحی هاااا
امیر: دیانا ببند ی لحضه دهنتو
دیانا: بنال
امیر: من خیلی وقتع با اتوسا کاتم
دیانا: ودف/::
ارسلان: چرا
امیر: ع خد لاشیش بپرص
دیانا: هوشششش درص بحرف
امیر: الا اینجا چیکا میکنین
ارسلان: با اتوسا قرار داشتیم
امیر: الا اینجاص
دیانا: ن دیر کرده
امیر: اصن نمیخام ببینمش من میرم خدافز
دیانا: گ نخو من باید بفمم چیکا کردین شماها
امیر: د لامصب الا اتوسا میاد من باید برم(با داد)
اتوسا: ع دور دیانا رو دیدم ع رنگ موهاش معلوم بود دیاناس پیش دوتا پصر بود با خشحالی دویدم صمتش.....با دیدن امیر قلبم تیر کشید..
امیر: سـ..سلام
اتوسا: تو کی برگشتی
امیر: ام چیز خب امروز
ارسلان: امیر چق دروغ میگی داش تو جمعه بام بودی با فرزاد و ممد...
اتوسا: چی امیر کجا بوده
دیانا: مگ کات نکردین
اتوسا: ن فق امیر چند ماه رفته بود مسافرت منم نمیدونصم بر گشتع....
دیانا: اتوسا امیر خارج نبوده بت کص گفتع
اتوسا: تو ع کجا میدونی مگ با هم در ارطباتین؟
دیانا:ن ب مولا همی امروز با ی دختره دیدیمش
اتوسا: چی با ی دختر امیر (با هق هق) ......یهو بغضم ترکید دصتمو گرفتم جلو دهنم رفتم....
•ادامه دارد•🌚🖤
PArt5
دیانا: خیلی عوضی هصیی اتوسا چق دوصت داش بچم!)
امیر: بذا توضی بدم
دیانا: چ توضیحی هاااا
امیر: دیانا ببند ی لحضه دهنتو
دیانا: بنال
امیر: من خیلی وقتع با اتوسا کاتم
دیانا: ودف/::
ارسلان: چرا
امیر: ع خد لاشیش بپرص
دیانا: هوشششش درص بحرف
امیر: الا اینجا چیکا میکنین
ارسلان: با اتوسا قرار داشتیم
امیر: الا اینجاص
دیانا: ن دیر کرده
امیر: اصن نمیخام ببینمش من میرم خدافز
دیانا: گ نخو من باید بفمم چیکا کردین شماها
امیر: د لامصب الا اتوسا میاد من باید برم(با داد)
اتوسا: ع دور دیانا رو دیدم ع رنگ موهاش معلوم بود دیاناس پیش دوتا پصر بود با خشحالی دویدم صمتش.....با دیدن امیر قلبم تیر کشید..
امیر: سـ..سلام
اتوسا: تو کی برگشتی
امیر: ام چیز خب امروز
ارسلان: امیر چق دروغ میگی داش تو جمعه بام بودی با فرزاد و ممد...
اتوسا: چی امیر کجا بوده
دیانا: مگ کات نکردین
اتوسا: ن فق امیر چند ماه رفته بود مسافرت منم نمیدونصم بر گشتع....
دیانا: اتوسا امیر خارج نبوده بت کص گفتع
اتوسا: تو ع کجا میدونی مگ با هم در ارطباتین؟
دیانا:ن ب مولا همی امروز با ی دختره دیدیمش
اتوسا: چی با ی دختر امیر (با هق هق) ......یهو بغضم ترکید دصتمو گرفتم جلو دهنم رفتم....
•ادامه دارد•🌚🖤
۱۲.۴k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.