My daddy Ⓟ⁶³
My daddy Ⓟ⁶³
صبح
ویو ات
از خواب پاشدم تو بغل جیمین بودم ازش خیلی ناراحت بودم بابت دیشب اون جوری که داشت راجب یونا حرف میزد اونطور که با اون دختره رقصید اخه نه خدایی اگه من این کارو میکردم دیشب باید زیرش جون می دادم اه
رفتم دست صورتمو شستم رفتم پایین اجوما صبحونه رو اماده کرده بود نرفتم جیمین بیدار کنم خودش بیدار شه که یونا اومد پایین
یونا:چطوری هو
ات:وای خدا باز این اومد اوففف
یونا:ولی ات جون چقد بد زدیا😂😂
اومید وارم که جیمین باهات دعوا کرده باشه
ات:دختر تو روانی گلدون میکوبونی تو سر خودت
یونا:فقط خواستم قلبت بشکنه چون خیلی کیف میده عذاب دادنت
ات:الحق که سادیسم داری
جیمین میاد پایین
جیمین:ات چرا بیدارم نکردی
ات:بیدار شدی دیگه(با حالت سرد)
یونا:عشقم امروز وقت سونوگرافی دارم میای بریم
جیمین:اره اره چرا که نه(💔🗿)
ات بلند میشه میره سرمیز اینه گاو صبحونه میخوره اون هام میان بعد تموم شدنش یونا جیمین میرن دکتر
ات تو اتاقش نشسته داره فیلم میبینه
ویو جیمین
تو مطب بودیم داشت بچه هارو چک میکرد
یونا:خانم دکتر حال بچه هام چطورن
دکتر:مثل قبل خوب نیستن بیشتر باید پروتئین بخورین باید ورزش کنین خیلی زیاد شیر بخورین خودتون که میدونین بچه های استخون مادر تغذیه میکنن برای اینکه پوکی استخوان نیارین سیر خیلی بخورین
یونا:اهوم
جنسیت بچه ها
دکتر:دوتاشونم پسرن
یونا:واقعا عشقم تو پسر خیلی دوست داری
جیمین:هع😂
خب بریم دیگه
بلند میشن میرن بیرون بیمارستان
یونا:جیمین بریم خوراکی بخریم
جیمین:باشه
میرن میخرن
یونا:یه مربی ورزش مخصوص زنای باردار بگیر برام دکتر که دیدی چی گفت
جیمین:باشه
میرن خونه
ویو ات
خیلی ناراحت خیلی زیاد از رفتار کارای جیمین خسته شدم یعنی هروقت بخواد لج منو درار باید به یونا بچسبه برای اینکه ارامش بگیرم رفتم حموم وان پر از اب کردم کف وان ریختم داخلش نشستم داشتم همینجور به کارای جیمین فک میکردم که صدای بسته شدن در رو شنیدم.
خب پس برگشتن
ویو اجوما
تو اشپز خونه بودم که با صدای داد بی داد یه دختر مواجه شدم تو حیاط رفتم ببینم چه خبر شده
دیدم دوست خانم ات لیا که بزور می خواد بیاد تو
لیا:بابا ولم کن میخوام برم پیش رفیقم اه
نگهبان:خانم نمیشه باید اجازه بگیرین
لیا:بابا ولم کن دیگه اه
اجوما:داک هو ولش کن بزار بیاد
داک هو:اما ارباب سرمو میبره
اجوما:هیچی نمیشه دخترم بیا
لیا:رومخ
لیا میاد تو میشینه رو مبل اجوما میره به ات خبر بده
تق تق تق
جیمین:کیه
اجوما:ارباب منم
جیمین:بیا
اجوما:با ات خانم کار داشتم
جیمین:بگو
داخل حموم
اجوما:اخه چجوری بگم
جیمین:بگو دیگه
اجوما:لیا اومده
جیمین:چی
ات از حموم میاد بیرون
جیمین:لیا برا چی اومده اینجا
ات:لیا اومده
اجوما:بله
ات از اتاقش میزنه بیرون تند تند میره پایین
ات:لیااااا
لیا:اتتت عن
بغل میکنن همو
جیمین:هر.زه تو چرا اومدی
ات:جیمین
جیمین:تو ببند دهنتو
لیا:دعواتون شده
ات:یه جورایی
جیمین:باتوهم چرا اومدی
لیا:اومدم رفیقمو ببینم نمی زاری که بیاد خونش همو ببینیم
جیمین:ببند دهنتو کیفتو بردار گمشو
ات:اما جیمین
جیمین:تو ببند همینه با اینا....
لیا گمشو بیرون
ات:جیمین بزار یه زره بمونه تروخدا التماست میکنم اخه من جز لیا کس دیگهای ندارم که خاطرات بچگیمو زنده کنه
جیمین:تا 10 میشمارم رفتی رفتی نرفتی خودم پرتت میکنم بیرون
ات:جیمین تروخدا
جیمین:1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
جیمین:نرفتی پس
دست لیا رو میگیره که از خونه پرت کنه بیرون که ات نمی زاره
ات:جیمین تروخدا ولش کن جیمین اهههه
جیمین:گمشو
لیا:اییی ولم کن عن(🔪)
جیمین:هریییی
در خونه رو میبنده
جیمین:دفع اخرت باشه این خراب میبینی فهمیدی (عربده)
ات:فک نمی کردم همچین ادمی باشی
جیمین:فک کن بفهم من همچین ادمیم من یه مافیا سرد خشنم که رو مخم راه بری یه گلوله تو مخت خالی میکنم فرقیم به حالم نمی کنه کیم باشی(باداد)........
شرط پارت بعد:
۳۸لایک۴۰کامنت
صبح
ویو ات
از خواب پاشدم تو بغل جیمین بودم ازش خیلی ناراحت بودم بابت دیشب اون جوری که داشت راجب یونا حرف میزد اونطور که با اون دختره رقصید اخه نه خدایی اگه من این کارو میکردم دیشب باید زیرش جون می دادم اه
رفتم دست صورتمو شستم رفتم پایین اجوما صبحونه رو اماده کرده بود نرفتم جیمین بیدار کنم خودش بیدار شه که یونا اومد پایین
یونا:چطوری هو
ات:وای خدا باز این اومد اوففف
یونا:ولی ات جون چقد بد زدیا😂😂
اومید وارم که جیمین باهات دعوا کرده باشه
ات:دختر تو روانی گلدون میکوبونی تو سر خودت
یونا:فقط خواستم قلبت بشکنه چون خیلی کیف میده عذاب دادنت
ات:الحق که سادیسم داری
جیمین میاد پایین
جیمین:ات چرا بیدارم نکردی
ات:بیدار شدی دیگه(با حالت سرد)
یونا:عشقم امروز وقت سونوگرافی دارم میای بریم
جیمین:اره اره چرا که نه(💔🗿)
ات بلند میشه میره سرمیز اینه گاو صبحونه میخوره اون هام میان بعد تموم شدنش یونا جیمین میرن دکتر
ات تو اتاقش نشسته داره فیلم میبینه
ویو جیمین
تو مطب بودیم داشت بچه هارو چک میکرد
یونا:خانم دکتر حال بچه هام چطورن
دکتر:مثل قبل خوب نیستن بیشتر باید پروتئین بخورین باید ورزش کنین خیلی زیاد شیر بخورین خودتون که میدونین بچه های استخون مادر تغذیه میکنن برای اینکه پوکی استخوان نیارین سیر خیلی بخورین
یونا:اهوم
جنسیت بچه ها
دکتر:دوتاشونم پسرن
یونا:واقعا عشقم تو پسر خیلی دوست داری
جیمین:هع😂
خب بریم دیگه
بلند میشن میرن بیرون بیمارستان
یونا:جیمین بریم خوراکی بخریم
جیمین:باشه
میرن میخرن
یونا:یه مربی ورزش مخصوص زنای باردار بگیر برام دکتر که دیدی چی گفت
جیمین:باشه
میرن خونه
ویو ات
خیلی ناراحت خیلی زیاد از رفتار کارای جیمین خسته شدم یعنی هروقت بخواد لج منو درار باید به یونا بچسبه برای اینکه ارامش بگیرم رفتم حموم وان پر از اب کردم کف وان ریختم داخلش نشستم داشتم همینجور به کارای جیمین فک میکردم که صدای بسته شدن در رو شنیدم.
خب پس برگشتن
ویو اجوما
تو اشپز خونه بودم که با صدای داد بی داد یه دختر مواجه شدم تو حیاط رفتم ببینم چه خبر شده
دیدم دوست خانم ات لیا که بزور می خواد بیاد تو
لیا:بابا ولم کن میخوام برم پیش رفیقم اه
نگهبان:خانم نمیشه باید اجازه بگیرین
لیا:بابا ولم کن دیگه اه
اجوما:داک هو ولش کن بزار بیاد
داک هو:اما ارباب سرمو میبره
اجوما:هیچی نمیشه دخترم بیا
لیا:رومخ
لیا میاد تو میشینه رو مبل اجوما میره به ات خبر بده
تق تق تق
جیمین:کیه
اجوما:ارباب منم
جیمین:بیا
اجوما:با ات خانم کار داشتم
جیمین:بگو
داخل حموم
اجوما:اخه چجوری بگم
جیمین:بگو دیگه
اجوما:لیا اومده
جیمین:چی
ات از حموم میاد بیرون
جیمین:لیا برا چی اومده اینجا
ات:لیا اومده
اجوما:بله
ات از اتاقش میزنه بیرون تند تند میره پایین
ات:لیااااا
لیا:اتتت عن
بغل میکنن همو
جیمین:هر.زه تو چرا اومدی
ات:جیمین
جیمین:تو ببند دهنتو
لیا:دعواتون شده
ات:یه جورایی
جیمین:باتوهم چرا اومدی
لیا:اومدم رفیقمو ببینم نمی زاری که بیاد خونش همو ببینیم
جیمین:ببند دهنتو کیفتو بردار گمشو
ات:اما جیمین
جیمین:تو ببند همینه با اینا....
لیا گمشو بیرون
ات:جیمین بزار یه زره بمونه تروخدا التماست میکنم اخه من جز لیا کس دیگهای ندارم که خاطرات بچگیمو زنده کنه
جیمین:تا 10 میشمارم رفتی رفتی نرفتی خودم پرتت میکنم بیرون
ات:جیمین تروخدا
جیمین:1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
جیمین:نرفتی پس
دست لیا رو میگیره که از خونه پرت کنه بیرون که ات نمی زاره
ات:جیمین تروخدا ولش کن جیمین اهههه
جیمین:گمشو
لیا:اییی ولم کن عن(🔪)
جیمین:هریییی
در خونه رو میبنده
جیمین:دفع اخرت باشه این خراب میبینی فهمیدی (عربده)
ات:فک نمی کردم همچین ادمی باشی
جیمین:فک کن بفهم من همچین ادمیم من یه مافیا سرد خشنم که رو مخم راه بری یه گلوله تو مخت خالی میکنم فرقیم به حالم نمی کنه کیم باشی(باداد)........
شرط پارت بعد:
۳۸لایک۴۰کامنت
۵۲.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.