پارت32
#پارت32
من ازت متنفر نیستم
هر سه تاشون باهم خیلی چندش خندیدن
+ببین بیا یه پیشنهاد بدیم بهت یا همه این جینگیل مینگیلاتو رد کن بیاد
یا هر کدوم یه چندتا یادگاری خوشگل رو اون بد خشگلت میزاریم
دیگه داشت گریم میگرفت
-تروخدا برید گمشید
×ما که گفتیم وسایل و گوشی و پول و کارت و اون خرت و پرتا رو رد کن بیاد چشم شمار و بخیر و مارو ب سلامت
-من هیچی به شما ادمای کثیف نمیدم حالام گمشید برید پی کار خدتون
+د ن دیگه ببین خودت کار سخت و انتخاب کردی
ما ب شما حق انتخاب دادیم ولی انگار شما یکم زیادی از مهربونی ما سوءاستفاده کردی
لبخند چندشی زد
حالا ما از راه سختش وارد عمل میشیم
اروم از جیبش یه چاقو دراورد و گرفت جلوم و غرید
×همه وسایلتو بزار و گورتو گم کن وگرنه همبنجا خاکت میکنم
شوگا: کی کیو میخاد خاک کنه آقایون؟
با شنیدن صداش انگا. کل دنیارو بهم داده باشن با ترس برگشتم طرفش
خیلی خونسرد درحالی که دستاش تو جیبش بود داشت میومد طرفمون
یکیشون سوتی زد
+چه پسر خشگلی دارم اینجا... شمام که باکراسی داووشم
شمام اگه دلت نمیخواد خط خطی شی شریع وسایلت و بزار و دست این خواهرتو بگیر و برو
سرش و کج کرد
شوگا: حالا از کجا اطلاعات جمع کردی که ایشون خواهر بنده هستن؟
+من چمیدونم وسایل ما رو بدید و هری
شوگا: روت و برم.. چقد تو پرویی
+همینی که هست
سرشو تکون داد و چنگی تو موهاش زد
شوگا: ببین دادا من اعصاب درست و حسابی ندارم یا قشنگ دست رفیقاتو بگیر و گمشید وی کارتو یا..
+یا چی؟
شوگا: هر بلایی که سرتون میاد تقصیر خدتونه...
مرده خنده ای کرد وبه طرف شوگا رفت و چاقو گرفت جلو گلوش
+عااا خو میگفتی
ترس تمام وجودم و برداشته بود اگه بلایی ب سر شوگا میاوردن من چ گهی باید میخوردم
شوگا: من خش ندارم یه حرفی و دوبار تکرار کنم
+دیگ اون مشکل توعه
شوگا پوزخندی زد
شوگا: نبابا؟ جون من؟
+به جان تو
سری تکون داد... یدفه با یه حرکت پاشو زد به چاقو از دست یارو پرتش کرد اونطرف
+داری چ غلطی میکنی مردتیکه؟؟
شونه ای انداخت بالا
شوگا: کاملا واضح لازم به توضیح نیست
یدفه ب اون رفیقاشم علامت داد که وارد عمل بشن کف دستام عرق کرده بودن
از اضطراب و استرس زیاد نفس نفس میزدم
همش نگران بودم نکنه ی بلایی به سرش بیارن همش خدا خدا میکردم
اتفاق بدی نیوفته
شرط. ۱۸لایک
۳۰کامنت
من ازت متنفر نیستم
هر سه تاشون باهم خیلی چندش خندیدن
+ببین بیا یه پیشنهاد بدیم بهت یا همه این جینگیل مینگیلاتو رد کن بیاد
یا هر کدوم یه چندتا یادگاری خوشگل رو اون بد خشگلت میزاریم
دیگه داشت گریم میگرفت
-تروخدا برید گمشید
×ما که گفتیم وسایل و گوشی و پول و کارت و اون خرت و پرتا رو رد کن بیاد چشم شمار و بخیر و مارو ب سلامت
-من هیچی به شما ادمای کثیف نمیدم حالام گمشید برید پی کار خدتون
+د ن دیگه ببین خودت کار سخت و انتخاب کردی
ما ب شما حق انتخاب دادیم ولی انگار شما یکم زیادی از مهربونی ما سوءاستفاده کردی
لبخند چندشی زد
حالا ما از راه سختش وارد عمل میشیم
اروم از جیبش یه چاقو دراورد و گرفت جلوم و غرید
×همه وسایلتو بزار و گورتو گم کن وگرنه همبنجا خاکت میکنم
شوگا: کی کیو میخاد خاک کنه آقایون؟
با شنیدن صداش انگا. کل دنیارو بهم داده باشن با ترس برگشتم طرفش
خیلی خونسرد درحالی که دستاش تو جیبش بود داشت میومد طرفمون
یکیشون سوتی زد
+چه پسر خشگلی دارم اینجا... شمام که باکراسی داووشم
شمام اگه دلت نمیخواد خط خطی شی شریع وسایلت و بزار و دست این خواهرتو بگیر و برو
سرش و کج کرد
شوگا: حالا از کجا اطلاعات جمع کردی که ایشون خواهر بنده هستن؟
+من چمیدونم وسایل ما رو بدید و هری
شوگا: روت و برم.. چقد تو پرویی
+همینی که هست
سرشو تکون داد و چنگی تو موهاش زد
شوگا: ببین دادا من اعصاب درست و حسابی ندارم یا قشنگ دست رفیقاتو بگیر و گمشید وی کارتو یا..
+یا چی؟
شوگا: هر بلایی که سرتون میاد تقصیر خدتونه...
مرده خنده ای کرد وبه طرف شوگا رفت و چاقو گرفت جلو گلوش
+عااا خو میگفتی
ترس تمام وجودم و برداشته بود اگه بلایی ب سر شوگا میاوردن من چ گهی باید میخوردم
شوگا: من خش ندارم یه حرفی و دوبار تکرار کنم
+دیگ اون مشکل توعه
شوگا پوزخندی زد
شوگا: نبابا؟ جون من؟
+به جان تو
سری تکون داد... یدفه با یه حرکت پاشو زد به چاقو از دست یارو پرتش کرد اونطرف
+داری چ غلطی میکنی مردتیکه؟؟
شونه ای انداخت بالا
شوگا: کاملا واضح لازم به توضیح نیست
یدفه ب اون رفیقاشم علامت داد که وارد عمل بشن کف دستام عرق کرده بودن
از اضطراب و استرس زیاد نفس نفس میزدم
همش نگران بودم نکنه ی بلایی به سرش بیارن همش خدا خدا میکردم
اتفاق بدی نیوفته
شرط. ۱۸لایک
۳۰کامنت
۸.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.