shadows murderer:قاتل سایه ها
shadows murderer:قاتل سایه ها
part:64
جونگ کوک: ببینم برای چی گریه میکنی؟ (لحن آروم و مهربون)
لیسا: من خیلی بهت بد کردم (گریه)
جونگ کوک لیسا رو از آغوشش در میاره و دونه های اشکاش رو از روی صورتش پاک میکنه.
جونگ کوک: چشمای قشنگتو بخاطر آدمی مثل من اذیت نکن
لیسا با چشمایی که هنوز اشکی بودن به جونگ کوک نگاه میکنه.
لیسا: ممنونم
جونگ کوک انگشتش رو روی لبای لیسا میزاره و گوشه لبش که زخمی شده بود رو نوازش میکنه.
جونگ کوک: ببخشید
و آروم جلو میاد و زخم روی لب لیسا رو میبوسه.
"خونه تهیونگ"
روی کاناپه نشسته بود و با چشمایی که دیگه روحی نداشتن به صفحه ی تلویزیون خیره شده بود. کل خونه رو تاریکی پر کرده بود و فقط نور تلویزیون بخش کوچیکی از اون فضای تاریک رو روشن کرده بود. فیلمای تهیونگ و جنی در حال پخش روی صفحه ی تلویزیون بود و صدای خنده هاشون توی فیلم سکوت خونه رو شکسته بود.
"فلیم اول"
تهیونگ: جنی نمیخوای نگام کنی؟
جنی: گمشو نمیخوام قیافه نحستو ببینم
تهیونگ: یا قهر نکن دیگه ببخشید
جنی: گفتم نمیخوام برو
تهیونگ جعبه گردنبندی رو از توی جیبش در میاره و به جنی میده.
جنی: این دیگه چیه؟
تهیونگ: واسه منت کشی کافیه؟
جنی: تو چی راجب من فکر کردی؟ به نظرت من از اون آدمام که با یه گردنبند خر شم و آشتی کنم؟
تهیونگ: آره
جنی: کاملا درست فکر کردی (لبخند)
تهیونگ که از رفتار جنی خندش گرفته بود بغلش میکنه و پیشونیش رو میبوسه.
تهیونگ: میدونستی خیلی دوست دارم؟
جنی: ولی من بیشتر دوست دارم...
جنی: صبر کن ببینم داری فیلم میگیری؟
تهیونگ: اهومم...میخوام بعد ها به بچمون نشونش بدم
جنی: غلت کردی...بچه؟...زود باش قطعش کن ببینم
تهیونگ: نوموخوام
جنی میوفته دنبال تهیونگ تا دوربین رو ازش بگیره و فلیمو قطع کنه.
"پایان فیلم"
با دیدن این صحنه ها لبخند غمگینی رو صورت اشکی تهیونگ نقش بست.
اما موندگار نبود...
#فیک
#ایتزی#مامامو#بی_تی_اس#بلک_پینک#اکسو#ایستریکیدز#استرو#بی_تی_بی#اسمر_فود#بی_ال#مد_گل#مدگل#پریسا#سرنا#کیوت#جین#جیمین#تیهونگ#جونگ_کوک#نامجون#شوگا#رزی#لیسا#جنی#جیسو#چانویول#دی_و#موکبانگ#السا#انا#شاد#خنده#مستر#جهیزیه
part:64
جونگ کوک: ببینم برای چی گریه میکنی؟ (لحن آروم و مهربون)
لیسا: من خیلی بهت بد کردم (گریه)
جونگ کوک لیسا رو از آغوشش در میاره و دونه های اشکاش رو از روی صورتش پاک میکنه.
جونگ کوک: چشمای قشنگتو بخاطر آدمی مثل من اذیت نکن
لیسا با چشمایی که هنوز اشکی بودن به جونگ کوک نگاه میکنه.
لیسا: ممنونم
جونگ کوک انگشتش رو روی لبای لیسا میزاره و گوشه لبش که زخمی شده بود رو نوازش میکنه.
جونگ کوک: ببخشید
و آروم جلو میاد و زخم روی لب لیسا رو میبوسه.
"خونه تهیونگ"
روی کاناپه نشسته بود و با چشمایی که دیگه روحی نداشتن به صفحه ی تلویزیون خیره شده بود. کل خونه رو تاریکی پر کرده بود و فقط نور تلویزیون بخش کوچیکی از اون فضای تاریک رو روشن کرده بود. فیلمای تهیونگ و جنی در حال پخش روی صفحه ی تلویزیون بود و صدای خنده هاشون توی فیلم سکوت خونه رو شکسته بود.
"فلیم اول"
تهیونگ: جنی نمیخوای نگام کنی؟
جنی: گمشو نمیخوام قیافه نحستو ببینم
تهیونگ: یا قهر نکن دیگه ببخشید
جنی: گفتم نمیخوام برو
تهیونگ جعبه گردنبندی رو از توی جیبش در میاره و به جنی میده.
جنی: این دیگه چیه؟
تهیونگ: واسه منت کشی کافیه؟
جنی: تو چی راجب من فکر کردی؟ به نظرت من از اون آدمام که با یه گردنبند خر شم و آشتی کنم؟
تهیونگ: آره
جنی: کاملا درست فکر کردی (لبخند)
تهیونگ که از رفتار جنی خندش گرفته بود بغلش میکنه و پیشونیش رو میبوسه.
تهیونگ: میدونستی خیلی دوست دارم؟
جنی: ولی من بیشتر دوست دارم...
جنی: صبر کن ببینم داری فیلم میگیری؟
تهیونگ: اهومم...میخوام بعد ها به بچمون نشونش بدم
جنی: غلت کردی...بچه؟...زود باش قطعش کن ببینم
تهیونگ: نوموخوام
جنی میوفته دنبال تهیونگ تا دوربین رو ازش بگیره و فلیمو قطع کنه.
"پایان فیلم"
با دیدن این صحنه ها لبخند غمگینی رو صورت اشکی تهیونگ نقش بست.
اما موندگار نبود...
#فیک
#ایتزی#مامامو#بی_تی_اس#بلک_پینک#اکسو#ایستریکیدز#استرو#بی_تی_بی#اسمر_فود#بی_ال#مد_گل#مدگل#پریسا#سرنا#کیوت#جین#جیمین#تیهونگ#جونگ_کوک#نامجون#شوگا#رزی#لیسا#جنی#جیسو#چانویول#دی_و#موکبانگ#السا#انا#شاد#خنده#مستر#جهیزیه
۱۰.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.