دوست دارم اما.....
#دوست_دارم_اما.....
#پارت_سوم
کوک:(ا.ت را رو تخت گذاشتم میخواستم برم که دستم را گرفت و محکم کشید انقدر دستم را محکم گرفته بود که یک دقیقه حس کردم داره دستم سیاه میشه چاره ای نداشتم که همونجا بخوابم)
*صبح شد*
ا.ت:جججیییییغغغغغغ
کوک:چته؟
ا.ت : تو اینجا چیکار میکنی؟
کوک: جنابعالی دستم را گرفتی کشوندی😑
ا.ت:ام.... آهان🥴
کوک:ام...خو من میرم سرکار توعم میای؟
ا.ت:ام... اوکی الان حاضر میشم (لباسامو پوشیدم سوار ماشین شدیم از دیشب هیچی یادم نمی آمد )
کوک:سردت نیست؟
ا.ت:(دیشب چیشد یعنی)
کوک:ا.ت
ا.ت:(از این به بعد نباید زیاد آبجو بخورم)
کوک:ا.ت!
ا.ت:بله!
کوک:۲بار صدات کردم
ا.ت:ببخشید
کوک:سردت نیست
ا.ت:نه
*رسیدند سرکار*
ا.ت:(یونگی را دیدم) سلام یونگی(با لحن کیوت)
یونگی:سلام خوبی؟
ا.ت :خوبم
یونگی:اوهوم...من برم پی دی نیم کارم داره
ا.ت:باشه برو
ا.ت:(میخواستم برم که یک دفعه اون صورت قرمز کوک را دیدم زدم زیر خنده)
ا.ت:🤣🤣🤣 وای وای قیافت🤣🤣🤣
کوک:(چون عصبانی بودم رفتم تو)
ا.ت:بی اعصاب
کوک:(رفتم سمت اتاقم که)
پی دی نیم:او او او او کوک تو و ا.ت اتاقتون اونوره
ا.ت:اتاق من و آقای جئون یکیه
پی دی نیم:بله
کوک:(لبخند ریزی زدم و رفتم تو اتاق )
ا.ت:(رفتم پشت میزم نشستم)اییییییششش
ا.ت:(پی دی نیم بهم چند تا ورقه داد تا تصیح کنم و گفت اگه تصیح کردی بعدش بده به کوک)
*چند ساعت بعد*
ا.ت:(همرو تصیح کردم اومدم بزارم رو میز کوک که چشم هامون به هم خورد)
کوک:(وقتی جزوه هارو رو میز گذاشت چشمم بهش خورد وقتی داشتم به زیبایش خیره میشدم )
ا.ت :( به خودم اومدم و رفتم عقب)
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
نظرتون را بهمون بگید
#پارت_سوم
کوک:(ا.ت را رو تخت گذاشتم میخواستم برم که دستم را گرفت و محکم کشید انقدر دستم را محکم گرفته بود که یک دقیقه حس کردم داره دستم سیاه میشه چاره ای نداشتم که همونجا بخوابم)
*صبح شد*
ا.ت:جججیییییغغغغغغ
کوک:چته؟
ا.ت : تو اینجا چیکار میکنی؟
کوک: جنابعالی دستم را گرفتی کشوندی😑
ا.ت:ام.... آهان🥴
کوک:ام...خو من میرم سرکار توعم میای؟
ا.ت:ام... اوکی الان حاضر میشم (لباسامو پوشیدم سوار ماشین شدیم از دیشب هیچی یادم نمی آمد )
کوک:سردت نیست؟
ا.ت:(دیشب چیشد یعنی)
کوک:ا.ت
ا.ت:(از این به بعد نباید زیاد آبجو بخورم)
کوک:ا.ت!
ا.ت:بله!
کوک:۲بار صدات کردم
ا.ت:ببخشید
کوک:سردت نیست
ا.ت:نه
*رسیدند سرکار*
ا.ت:(یونگی را دیدم) سلام یونگی(با لحن کیوت)
یونگی:سلام خوبی؟
ا.ت :خوبم
یونگی:اوهوم...من برم پی دی نیم کارم داره
ا.ت:باشه برو
ا.ت:(میخواستم برم که یک دفعه اون صورت قرمز کوک را دیدم زدم زیر خنده)
ا.ت:🤣🤣🤣 وای وای قیافت🤣🤣🤣
کوک:(چون عصبانی بودم رفتم تو)
ا.ت:بی اعصاب
کوک:(رفتم سمت اتاقم که)
پی دی نیم:او او او او کوک تو و ا.ت اتاقتون اونوره
ا.ت:اتاق من و آقای جئون یکیه
پی دی نیم:بله
کوک:(لبخند ریزی زدم و رفتم تو اتاق )
ا.ت:(رفتم پشت میزم نشستم)اییییییششش
ا.ت:(پی دی نیم بهم چند تا ورقه داد تا تصیح کنم و گفت اگه تصیح کردی بعدش بده به کوک)
*چند ساعت بعد*
ا.ت:(همرو تصیح کردم اومدم بزارم رو میز کوک که چشم هامون به هم خورد)
کوک:(وقتی جزوه هارو رو میز گذاشت چشمم بهش خورد وقتی داشتم به زیبایش خیره میشدم )
ا.ت :( به خودم اومدم و رفتم عقب)
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
نظرتون را بهمون بگید
۱.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.