دو پارتی
#دو_پارتی
#خوش_عطر
ویو ا/ت :
ا/ت : توی بغلش آروم شده بودم و به اشکایی که یک سال کنترلشون کرده بودم اجازه ریختن دادم
بوی خوش عطر قهوه که متعلق به ته ته بود باعث میشد بیشتر تنفس کنم و سرمو بیشتر سمت گردنش ببرم
اون همیشه بوی قهوه میداد حتی بیرون از کافه
چه عطری بهتر از عطر تن اون؟!
با حرفی که زد سرمو جدا کردم و به چشماش نگا کردم
دستشو به صورتم رسوند و با شستش اشکامو پاک کرد
تهیونگ : ا/تم گریه نکن
خواستم چیزی بگم که به علامت سکوت دستش روی لبام قرار گرفت
تهیونگ : دوست دارم ا/ت !
ا/ت: چ...چی؟
تهیونگ : دوست دارم کیم ا/ت !
ایندفعه بدون هیچ آمادگی لبام اسیر لباش شد
یه بوسه سبک و نرم عقب کشید
تهیونگ : اون چیزی که باعث شد عاشقت بشم زیباییت نبود اینکه برای همه محبوبیت داری نبود بلکه وقتی که با رفتار و اخلاقت روحمو بوسیدی تونستم بفهمم میتونم عاشق باشم
ا/ت : زبونش قفل کرده بچه *
تهیونگ : خنده *
ا/ت : ن..نخنددد
تهیونگ : خیلی کیوت شدی مخصوصاً چشات که به خاطر اشک بیشتر میدرخشه
ا/ت : خجالتم نده
سرشو انداختم پایین *
تهیونگ چونمو گرفت و سرمو اورد بالا
تهیونگ : قبول میکنی ؟
ا/ت : چیو؟
تهیونگ : ماهزاد زندگیم باشی ؟
ا/ت : ا..البته
لبخند هل*
بوسه ای دیگه به لبم زد
تهیونگ : ولی قراره بگی چرا گریه کردیاااا
ا/ت : خنده * الان هرچی غم داشتم یادم رفت
تهیونگ : خنده *
خب اینم اولین تکپارتیمون بود ک حدودا ع دیروز داشتم مینوشتم
#خوش_عطر
ویو ا/ت :
ا/ت : توی بغلش آروم شده بودم و به اشکایی که یک سال کنترلشون کرده بودم اجازه ریختن دادم
بوی خوش عطر قهوه که متعلق به ته ته بود باعث میشد بیشتر تنفس کنم و سرمو بیشتر سمت گردنش ببرم
اون همیشه بوی قهوه میداد حتی بیرون از کافه
چه عطری بهتر از عطر تن اون؟!
با حرفی که زد سرمو جدا کردم و به چشماش نگا کردم
دستشو به صورتم رسوند و با شستش اشکامو پاک کرد
تهیونگ : ا/تم گریه نکن
خواستم چیزی بگم که به علامت سکوت دستش روی لبام قرار گرفت
تهیونگ : دوست دارم ا/ت !
ا/ت: چ...چی؟
تهیونگ : دوست دارم کیم ا/ت !
ایندفعه بدون هیچ آمادگی لبام اسیر لباش شد
یه بوسه سبک و نرم عقب کشید
تهیونگ : اون چیزی که باعث شد عاشقت بشم زیباییت نبود اینکه برای همه محبوبیت داری نبود بلکه وقتی که با رفتار و اخلاقت روحمو بوسیدی تونستم بفهمم میتونم عاشق باشم
ا/ت : زبونش قفل کرده بچه *
تهیونگ : خنده *
ا/ت : ن..نخنددد
تهیونگ : خیلی کیوت شدی مخصوصاً چشات که به خاطر اشک بیشتر میدرخشه
ا/ت : خجالتم نده
سرشو انداختم پایین *
تهیونگ چونمو گرفت و سرمو اورد بالا
تهیونگ : قبول میکنی ؟
ا/ت : چیو؟
تهیونگ : ماهزاد زندگیم باشی ؟
ا/ت : ا..البته
لبخند هل*
بوسه ای دیگه به لبم زد
تهیونگ : ولی قراره بگی چرا گریه کردیاااا
ا/ت : خنده * الان هرچی غم داشتم یادم رفت
تهیونگ : خنده *
خب اینم اولین تکپارتیمون بود ک حدودا ع دیروز داشتم مینوشتم
۶.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.