کاش به دنیا نمیومدم
پارت 32
یه گوشم به اون بود یه گوشم به پچ پچ بقیه اما چشام داشتن خطای سرامیک رو نگا میکردن کویین رفت و منم چند لحظه بعد پشت سرش رفتم رفتیم اتاق ورزش تو اون تایم خالی بود رفت و روی صندلی که اون وسط ولو بود نشست
نشستن که چه عرض کنم در واقع لم داد
2خب چت شده
-چت شده و مرض تو مشکلت با من چیه بگو حلش کنیم مجبور نیستی به خاطرش زندگیمو نابود کنی
ویو کویین
یهو یه خنده مسخره اومد سراغمو به زور کنترلش کردم یکم به حرفش فک کردم خب راست میگفت خواهرم بود آخه چه مشکلی باید باهاش داشته باشم اما یاد اون اتفاق افتادم اینکه مامانم به خاطر اون منو ول کرد به خاطر همین نظرم عوض شد اما یادم افتاد این همه سال مامانم پیش اونم نبوده ولی خب بازم این چیزیو تغییر نمیداد فعلا ازش بدم میومد
ویو الینا
یکم مکث کرد و گفت
2مشکل من با تو؟ فعلا اون تو بودی که سر میز جنجال به پا کردی
-اون دقیقا به خاطر این بود که می خواستم بدونم مشکل تو با من چیه اگه مشکلی داری بیا بهم بگو رو در رو حلش کنیم دیگه چه ربطی به اطرافیانم داره
2مگه من چیکار کردم
-خودتو به اون راه نزن این تو بودی که مغز تهیونگو با چرت و پرت پر کردی
2من تهیونگو کاری نکردم
2مگه تهیونگ چیزی بهت گفته
با حالت کلافه و نیمه مظلومی گفتم
-آخه چرا بهش گفتی خواهر برادریم
2خب اشتباهی شد ولی فک نکنم به کسی بگه
یه پوزخند عصبی زدم و گفتم
-به کسی نگه؟ همین اول کاری زارت اومد گذاشت کف دست خودمو برادرش و به خاطر دعوایی که بینمون شد قطعا خبرو پخش میکنه
2جدا دعواتون شد؟ سرچی
-ب خاطر گندی که جنابعالی زدی
2من چه گندی زدم؟
-وای خدا تو چقد خنگی
2خنگ خودتی و بابات
-حالا همه اینا به کنار برای بار هزارم میپرسم مشکلت با من چییه (همینجوری بخش بخش گفت)
از جاش پا شد و دستاشو کرد تو جیبش سرشو یکم به چپ خم کرد و با چشمای خماری گفت
2مشکلم اینه که ازت بدم میاد اونقدر ازت بدم میاد که حتی نمی خوام سر به تنت باشه
-خیلی خب خوب بیا همه اینارو به خودم بگو چرا بقیه رو از من زده میکنی
2خب من که بادستای خودم نمیتونم بکشمت مجبورم یه کاری کنم یا اونا بکشنت یا خودت خودتو بکشی
-من مشکلاتم در حدی هست که هزار تا دلیل برای خودکشی داشته باشم تو نیاز نیست دخالت کنی
2هومممممم باشه سعی کن زود تر انجامش بدی
-ازت در حد مرگ متنفرم
اینو گفتم و از اونجا اومدم بیرون بعدم رفتم سر کلاس تا وسایلمو جمع کنم
ویو کویین
یه حالی داشتم یجور که نباید اون حرفارو میگفتم اما یه حس دیگه هم داشتم حس غرور بود جوری که باید میگفتم واااااااای دیوونه شدم
ویو الینا
رفتم سمت کلاس و وسایلامو جمع کردم
ادامه دارد.....
یه گوشم به اون بود یه گوشم به پچ پچ بقیه اما چشام داشتن خطای سرامیک رو نگا میکردن کویین رفت و منم چند لحظه بعد پشت سرش رفتم رفتیم اتاق ورزش تو اون تایم خالی بود رفت و روی صندلی که اون وسط ولو بود نشست
نشستن که چه عرض کنم در واقع لم داد
2خب چت شده
-چت شده و مرض تو مشکلت با من چیه بگو حلش کنیم مجبور نیستی به خاطرش زندگیمو نابود کنی
ویو کویین
یهو یه خنده مسخره اومد سراغمو به زور کنترلش کردم یکم به حرفش فک کردم خب راست میگفت خواهرم بود آخه چه مشکلی باید باهاش داشته باشم اما یاد اون اتفاق افتادم اینکه مامانم به خاطر اون منو ول کرد به خاطر همین نظرم عوض شد اما یادم افتاد این همه سال مامانم پیش اونم نبوده ولی خب بازم این چیزیو تغییر نمیداد فعلا ازش بدم میومد
ویو الینا
یکم مکث کرد و گفت
2مشکل من با تو؟ فعلا اون تو بودی که سر میز جنجال به پا کردی
-اون دقیقا به خاطر این بود که می خواستم بدونم مشکل تو با من چیه اگه مشکلی داری بیا بهم بگو رو در رو حلش کنیم دیگه چه ربطی به اطرافیانم داره
2مگه من چیکار کردم
-خودتو به اون راه نزن این تو بودی که مغز تهیونگو با چرت و پرت پر کردی
2من تهیونگو کاری نکردم
2مگه تهیونگ چیزی بهت گفته
با حالت کلافه و نیمه مظلومی گفتم
-آخه چرا بهش گفتی خواهر برادریم
2خب اشتباهی شد ولی فک نکنم به کسی بگه
یه پوزخند عصبی زدم و گفتم
-به کسی نگه؟ همین اول کاری زارت اومد گذاشت کف دست خودمو برادرش و به خاطر دعوایی که بینمون شد قطعا خبرو پخش میکنه
2جدا دعواتون شد؟ سرچی
-ب خاطر گندی که جنابعالی زدی
2من چه گندی زدم؟
-وای خدا تو چقد خنگی
2خنگ خودتی و بابات
-حالا همه اینا به کنار برای بار هزارم میپرسم مشکلت با من چییه (همینجوری بخش بخش گفت)
از جاش پا شد و دستاشو کرد تو جیبش سرشو یکم به چپ خم کرد و با چشمای خماری گفت
2مشکلم اینه که ازت بدم میاد اونقدر ازت بدم میاد که حتی نمی خوام سر به تنت باشه
-خیلی خب خوب بیا همه اینارو به خودم بگو چرا بقیه رو از من زده میکنی
2خب من که بادستای خودم نمیتونم بکشمت مجبورم یه کاری کنم یا اونا بکشنت یا خودت خودتو بکشی
-من مشکلاتم در حدی هست که هزار تا دلیل برای خودکشی داشته باشم تو نیاز نیست دخالت کنی
2هومممممم باشه سعی کن زود تر انجامش بدی
-ازت در حد مرگ متنفرم
اینو گفتم و از اونجا اومدم بیرون بعدم رفتم سر کلاس تا وسایلمو جمع کنم
ویو کویین
یه حالی داشتم یجور که نباید اون حرفارو میگفتم اما یه حس دیگه هم داشتم حس غرور بود جوری که باید میگفتم واااااااای دیوونه شدم
ویو الینا
رفتم سمت کلاس و وسایلامو جمع کردم
ادامه دارد.....
۱۰.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.