کاش به دنیا نمیومدم
پارت 33
ویو الینا
رفتم سمت کلاس و وسایلامو جمع کردم بعدش اومدم بیرون و رفتم کلاس بغلی همین که وارد شدم همه چپ چپ نگام کردن مث اینکه امتحان داشتن ب خاطر همین استادشون هنوز تو کلاس بود و فک کنم خیلی سخت گیر بود که تو تایم غذا خوری نزاشته بود برن بیرون آب دهنمو قورت دادمو با غرور خودمو معرفی کردم
-سلام من الینا پارک هستم دانش آموز کلاس بغلی که به این کلاس انتقال داده شدم
8سلام خوشبختم برو بشین اون گوشه فقط اونجا خالیه
-آها ممنونم
داشتم میرفتم بشینم که یهو یه چهره آشنا دیدم همون دختری بود که روز اول مدرسه لباسمو کثیف کرد چشم غوره ای براش رفتم و بعد نشستم سر جام
ویو کویین
اومدم سر کلاس از کیفم یه چیزی درآوردم تا بخورم که چشم افتاد به صندلی الینا خالی بود حتی کیفشم نبود ولی خب به من چه
کلاس خالی بود تو کلاس فقط منو تهیونگ و برادر تهیونگ و چند تا دختر دیگه بودیم اونقدر آروم بود که صدای حرف زدن یکی از بچه های کلاس به اون یکی ها میرسید و اینجور حرفای تهیونگو شنیدم
ویو تهیونگ
وقتی اومدم کلاس فقط چند تا دختر بودن فعلا ذهنم درگیر حرفای الینا بود فک کنم منظورمو کاملا نگرفته بود نگاه کردم به صندل دیدم کلا وسایلش نیست همون لحظه احساس کردم یکی اومد داخل کلاس اما اهمیت ندادم یکی مکث کردم بعد برگشتم به یونگی گفتم
+امممممم یونگیا میدونی الینا کجاس
*نه
+وسایلش نیست
*فک کنم ازت میترسه یا فراریه
+چرا
*چند روز پیش دیروز از خونه رفت امروزم از صندلی بغلت
+یونگیا الان وقت شوخی نیست
*خب آخه من از کجا بدونم که از من میپرسی
+هفففففففف
ویو کویین
واقعا برام سوال که به تهیونگ چه ربطی داره😐😐
ادامه دارد......
میدونم سمی شد ولی پارت بعدی قرار جنجال بشه اما اگه لایکای این پست به 30 نرسه پارت بعدو نمیزارم🌝🌝🌝🤣🤣
ویو الینا
رفتم سمت کلاس و وسایلامو جمع کردم بعدش اومدم بیرون و رفتم کلاس بغلی همین که وارد شدم همه چپ چپ نگام کردن مث اینکه امتحان داشتن ب خاطر همین استادشون هنوز تو کلاس بود و فک کنم خیلی سخت گیر بود که تو تایم غذا خوری نزاشته بود برن بیرون آب دهنمو قورت دادمو با غرور خودمو معرفی کردم
-سلام من الینا پارک هستم دانش آموز کلاس بغلی که به این کلاس انتقال داده شدم
8سلام خوشبختم برو بشین اون گوشه فقط اونجا خالیه
-آها ممنونم
داشتم میرفتم بشینم که یهو یه چهره آشنا دیدم همون دختری بود که روز اول مدرسه لباسمو کثیف کرد چشم غوره ای براش رفتم و بعد نشستم سر جام
ویو کویین
اومدم سر کلاس از کیفم یه چیزی درآوردم تا بخورم که چشم افتاد به صندلی الینا خالی بود حتی کیفشم نبود ولی خب به من چه
کلاس خالی بود تو کلاس فقط منو تهیونگ و برادر تهیونگ و چند تا دختر دیگه بودیم اونقدر آروم بود که صدای حرف زدن یکی از بچه های کلاس به اون یکی ها میرسید و اینجور حرفای تهیونگو شنیدم
ویو تهیونگ
وقتی اومدم کلاس فقط چند تا دختر بودن فعلا ذهنم درگیر حرفای الینا بود فک کنم منظورمو کاملا نگرفته بود نگاه کردم به صندل دیدم کلا وسایلش نیست همون لحظه احساس کردم یکی اومد داخل کلاس اما اهمیت ندادم یکی مکث کردم بعد برگشتم به یونگی گفتم
+امممممم یونگیا میدونی الینا کجاس
*نه
+وسایلش نیست
*فک کنم ازت میترسه یا فراریه
+چرا
*چند روز پیش دیروز از خونه رفت امروزم از صندلی بغلت
+یونگیا الان وقت شوخی نیست
*خب آخه من از کجا بدونم که از من میپرسی
+هفففففففف
ویو کویین
واقعا برام سوال که به تهیونگ چه ربطی داره😐😐
ادامه دارد......
میدونم سمی شد ولی پارت بعدی قرار جنجال بشه اما اگه لایکای این پست به 30 نرسه پارت بعدو نمیزارم🌝🌝🌝🤣🤣
۷.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.