Part

#Part202
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

نگاهش آروم شد و لبخند ملیحی اومد رو لباش
_ خودت بلدی چجوری آرومم کنی وروجک! که مال منی؟ آخ که دلم لک زده برات که...
چشمکی بهم زد که بازم لبم رو گاز گرفتم و سرم رو انداختم پایین
البته از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون کلاً خجالت نمیکشیدم ها ولی یکم فیلم بازی کردن خوب بود!
_ اون نگاهت رو بیار بالا شیرین تر از عسل من! دارم از دوریت میمیرم شیرین
+ سام؟
_ جان دل سام
+ بیا دیگه! دلم برات تنگ شده
_ فدای اون دلت بشم خانمی
+ یعنی فدای خودت میشی؟
یه لحظه گنگ شروع کرد به فکر کردن که لبخندی زدم و گفتم

+ عزیزم دل من تویی پس وقتی فدای دل من میشی یعنی فدای خودت میشی، فهمیدی مغز فندقی من؟
شروع کرد به بلند بلند خندیدن انقدر بلند میخندید که فکر کنم اتاق های بغلش هم شنیدند
_ قوربون اون زبونت برم ، لامصب چرا ثانیه به ثانیه بیشتر منو عاشق خودت میکنی، وای عجب استدلال و فکری، شیرین تو تکی میدونی؟
تو گلو خندیدم و عمیق نگاش کردم، تو دلم قوربون صدقش میرفتم
تو همیشه بخند که خندیدن خیلی بهت میاد پسر کوچولوی گنده بک من!
با دوتا حرف ببین چجوری ذوق میکنه، خودم تک تک کمبود محبت هاتو جبران میکنم مرد پر ابهت و ظالم و مهربون من!

آروم لب زد
_دیوونتم، قول میدم زود بیام
یکی از دستام رو آوردم روی لبام و توش رو بوس کردم و کف دستم رو گرفتم سمتش و فوت کردم سمتش
بعدش هم آروم گفتم
_ منتظرتم
دیدگاه ها (۱)

#Part203#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 بالاخره خداحافظی ک...

#Part204#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 هول زده برگشت پشت ...

#Part201#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 با هزار بدبختی راض...

در نهایت

شوهر دو روزه. پارت۸۲

شوهر دو روزه. پارت روال زندگی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط