اهوی من
اهوی من
پارت ۱۲۲
(اراد)
به خودم امدم ک دیدم اهو رنگش سفید شده و قلبش نمزنه سریع بغلش کردم به بیمارستان بردم رسیدم اونجاا
اراد:خانوم دکتر ضربان قلب خانومم نمزنه
دکتر:باشه باشه شما بزارینش اینجا
پرستار هارو صدا زد اهو رو بردن اتاق عمل گریه ام گرفته من همیشه به اون ضربه میزدم اون لیاقت منو نداشت زنگ زدم پارسا غزل ک شایان هم باهاشون امد پارسا حمله ور شده به طرفم
پارسا:فقط اراد بلایی سر دخترم بیاد زنده زنده چالت میکنم
اراد:تغصیر من نبود تغصیر شایان بود اگه اون اهو رو نمبوسید هیچ وقت اینجوری نمشد
شایان:اتفاقی بود اصلا تغصیر اهو نبود
همنجور داشتن بحث میکردن ک دکتر امد اراد بدو بدو به طرف دکتر میره
اراد:خانومم خوبه؟
دکتر:برین خداروشکر کنن معجزه شد اون زنده شد ولی تو کما رفته و معلوم نیست ک کی بیهوش بیاد
اراد:میتونم برم بیبینمش
دکتر:نیم ساعت دیگ برین
نیم ساعت شد رفتم تو اتاق اهو ک بی جون رو تخت خوابیده بود دست هاشو گرفتم و بوسیدم دلم سریع براش تنگ شده بود
پارت ۱۲۲
(اراد)
به خودم امدم ک دیدم اهو رنگش سفید شده و قلبش نمزنه سریع بغلش کردم به بیمارستان بردم رسیدم اونجاا
اراد:خانوم دکتر ضربان قلب خانومم نمزنه
دکتر:باشه باشه شما بزارینش اینجا
پرستار هارو صدا زد اهو رو بردن اتاق عمل گریه ام گرفته من همیشه به اون ضربه میزدم اون لیاقت منو نداشت زنگ زدم پارسا غزل ک شایان هم باهاشون امد پارسا حمله ور شده به طرفم
پارسا:فقط اراد بلایی سر دخترم بیاد زنده زنده چالت میکنم
اراد:تغصیر من نبود تغصیر شایان بود اگه اون اهو رو نمبوسید هیچ وقت اینجوری نمشد
شایان:اتفاقی بود اصلا تغصیر اهو نبود
همنجور داشتن بحث میکردن ک دکتر امد اراد بدو بدو به طرف دکتر میره
اراد:خانومم خوبه؟
دکتر:برین خداروشکر کنن معجزه شد اون زنده شد ولی تو کما رفته و معلوم نیست ک کی بیهوش بیاد
اراد:میتونم برم بیبینمش
دکتر:نیم ساعت دیگ برین
نیم ساعت شد رفتم تو اتاق اهو ک بی جون رو تخت خوابیده بود دست هاشو گرفتم و بوسیدم دلم سریع براش تنگ شده بود
۴.۴k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.