اهوی من
اهوی من
پارت ۱۲۳
الان دوهفته بود ک اهو بیهوش نیومده بود براش اتاق خصوصی گرفته بودم ک هرروز کنارش باشم خونه نرفته بودم رفتم خونه در وا کردم یاد کارهام افتادم دلم برای خسته نباشید گفتنش هاش تنگ شده لباس هاشو جمع کردم رفتم بیمارستان ک دیدم همه تو اتاق اهو جمع شدن رفتم جلو ک دیدم اهو بیهوش امده بدو بدو رفتم سمتش ک منو پرت کرد
اراد: وایی چرا پرت میکنی منو
اهو روشو به سمت شایان کرد
اهو: عشقم این کی
شایان: چی من عشقت نیستم اراد شوهرته این
انگشتشو به طرف اراد میبره
اراد: من شوهرتم یادت نیست بقیه رو که یادته
اهو: بقیه رو یادمه
این پارسا انگشتشو به طرف پارسا میبره و همه رو معرفی میکنه بعدشم دستشو به طرف شایان میبره و دست شایان میگیره
اهو: این شوهرمه اون دوتا بچه هام مال منو شایان
اراد: اهو من شوهرتم میگممممممممم این کی اصلاااااا(باداد)
اهو سفت دست هایی شایان فشار میده و شروع میکنه به گریه کردن
اهو: شایان دعواش کن سر من داد میزنه
شایان: باشه باشه عشقم تو گریه نکن
اراد یقه لباس شایان میگیره
اراد:با چی طلسمی اهو رو طلسم کردی بی ناموس
شایان:من کاری نکردم از وقتی بیهوش امد میگ من شوهرشم تروهم یادش نیست
اهو رو مرخص کردن همیش چسبیده بود به شایان اعصبام خورده شد بود شایان قرار شد بیاد خونمون ک من خیالم راحت باشه اخه هیچ جوره اهو شایان ول نمکرد
رفتیم خونه ک دیدم اهو رفت تو اتاق ......
پارت ۱۲۳
الان دوهفته بود ک اهو بیهوش نیومده بود براش اتاق خصوصی گرفته بودم ک هرروز کنارش باشم خونه نرفته بودم رفتم خونه در وا کردم یاد کارهام افتادم دلم برای خسته نباشید گفتنش هاش تنگ شده لباس هاشو جمع کردم رفتم بیمارستان ک دیدم همه تو اتاق اهو جمع شدن رفتم جلو ک دیدم اهو بیهوش امده بدو بدو رفتم سمتش ک منو پرت کرد
اراد: وایی چرا پرت میکنی منو
اهو روشو به سمت شایان کرد
اهو: عشقم این کی
شایان: چی من عشقت نیستم اراد شوهرته این
انگشتشو به طرف اراد میبره
اراد: من شوهرتم یادت نیست بقیه رو که یادته
اهو: بقیه رو یادمه
این پارسا انگشتشو به طرف پارسا میبره و همه رو معرفی میکنه بعدشم دستشو به طرف شایان میبره و دست شایان میگیره
اهو: این شوهرمه اون دوتا بچه هام مال منو شایان
اراد: اهو من شوهرتم میگممممممممم این کی اصلاااااا(باداد)
اهو سفت دست هایی شایان فشار میده و شروع میکنه به گریه کردن
اهو: شایان دعواش کن سر من داد میزنه
شایان: باشه باشه عشقم تو گریه نکن
اراد یقه لباس شایان میگیره
اراد:با چی طلسمی اهو رو طلسم کردی بی ناموس
شایان:من کاری نکردم از وقتی بیهوش امد میگ من شوهرشم تروهم یادش نیست
اهو رو مرخص کردن همیش چسبیده بود به شایان اعصبام خورده شد بود شایان قرار شد بیاد خونمون ک من خیالم راحت باشه اخه هیچ جوره اهو شایان ول نمکرد
رفتیم خونه ک دیدم اهو رفت تو اتاق ......
۶.۵k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.