اهوی من
اهوی من
پارت ۱۲۴
رفت یک لباس خواب توری پوشید پرید تو بغل شایان ک با عصبانیت رفتم پیشش وزدم تو گوشش
اراد: خجالت بکش برو لباستوو دربیار
اهو: شایان عشقم این پسره تو خونمون چیکار میکنه من میخوام با تو تنها باشم
شایان: این پسره خونه نداره جای ما زندگی میکنه تو برو تو اتاق ک من بیام برو قشنگم
اهو رفت تو اتاق اراد نشست و اشک هاش میریخت
اراد:حالا من چیکار کنم
شایان:میبریمش دکتر نشد هم میرم پیش یک جادوگر تا درستش کنه
اراد: مراقبش باش ولی باهاش کاری نکنی(همون کار ک میدونید) شبا باید بغلش کنی تا بخوابه اروم بغلش کن خوابید دیگ بغلش نکن نمدونم الان دارم چی میگم من برم بالا
شایان:تو دوهفته خون غذا نخوردی میمیری
اراد:من الانم مرده ام شب بخیر
(شایان)
دلم برای اراد میسوخت خب من چیکار میکردم من چی گناه ی کردم رفتم تو اتاق ک دیدم اهو دراز کشیده رفتم نشستم پیشش
شایان:اهو واقعا چیزی یادت نمیاد یا تظاهر میکنی؟
اهو:بیب این چی حرفی مگه تو شوهرم نیستی ؟هوم؟
شایان:من شوهرت نیستم اراد شوهرته
اهو:باشه خندیدم بیا بغلم بخواب
شایان از پشت اهو رو بغل کرد
و اهو اروم بی صدا شروع کرد به گریه کردن
(فردا)
(اهو)
صبح بیدار شدم از تو بغل شایان امدم بیرون گیسو رو شیر دادم نهار درست کردم تا شایان اراد بهار انا بلند بشن ک اراد از اتاق امد بیرون و از پشت بغلم کرد
اراد: دلم برات تنگ شده اهو دلت برام نمسوزه میدونم یادته و فقط داری عذابم میدی
اهو: من هیچی یادم نیست ول کن واگرنه شایان صدا میزنم
اراد: اینقدر شایان شایان نکن برای منن
شایان از اتاق میاد بیرون ک اهو میره پیشش
اهو: عشقم این پسره اذیتم میکنه
شایان: اراد اذیتش نکن(چشمک میزنه به اراد
همه نشستن سر میز صبحانه خوردن
اهو:شایان یک چیزی بگم؟
پارت ۱۲۴
رفت یک لباس خواب توری پوشید پرید تو بغل شایان ک با عصبانیت رفتم پیشش وزدم تو گوشش
اراد: خجالت بکش برو لباستوو دربیار
اهو: شایان عشقم این پسره تو خونمون چیکار میکنه من میخوام با تو تنها باشم
شایان: این پسره خونه نداره جای ما زندگی میکنه تو برو تو اتاق ک من بیام برو قشنگم
اهو رفت تو اتاق اراد نشست و اشک هاش میریخت
اراد:حالا من چیکار کنم
شایان:میبریمش دکتر نشد هم میرم پیش یک جادوگر تا درستش کنه
اراد: مراقبش باش ولی باهاش کاری نکنی(همون کار ک میدونید) شبا باید بغلش کنی تا بخوابه اروم بغلش کن خوابید دیگ بغلش نکن نمدونم الان دارم چی میگم من برم بالا
شایان:تو دوهفته خون غذا نخوردی میمیری
اراد:من الانم مرده ام شب بخیر
(شایان)
دلم برای اراد میسوخت خب من چیکار میکردم من چی گناه ی کردم رفتم تو اتاق ک دیدم اهو دراز کشیده رفتم نشستم پیشش
شایان:اهو واقعا چیزی یادت نمیاد یا تظاهر میکنی؟
اهو:بیب این چی حرفی مگه تو شوهرم نیستی ؟هوم؟
شایان:من شوهرت نیستم اراد شوهرته
اهو:باشه خندیدم بیا بغلم بخواب
شایان از پشت اهو رو بغل کرد
و اهو اروم بی صدا شروع کرد به گریه کردن
(فردا)
(اهو)
صبح بیدار شدم از تو بغل شایان امدم بیرون گیسو رو شیر دادم نهار درست کردم تا شایان اراد بهار انا بلند بشن ک اراد از اتاق امد بیرون و از پشت بغلم کرد
اراد: دلم برات تنگ شده اهو دلت برام نمسوزه میدونم یادته و فقط داری عذابم میدی
اهو: من هیچی یادم نیست ول کن واگرنه شایان صدا میزنم
اراد: اینقدر شایان شایان نکن برای منن
شایان از اتاق میاد بیرون ک اهو میره پیشش
اهو: عشقم این پسره اذیتم میکنه
شایان: اراد اذیتش نکن(چشمک میزنه به اراد
همه نشستن سر میز صبحانه خوردن
اهو:شایان یک چیزی بگم؟
۶.۰k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.