سلام من زنده شدم شما خوبین ؟
سلام من زنده شدم شما خوبین ؟
پارت ۳۲
جنگل*
همه به اطرافشون نگاه کردن بعد با تعجب به نارایی که خوشحال و خندون داشت به آسمون نگاه میکرد
☆خوب الان چی؟
+ من فقط میخواستم که بیایم بیرون
کوک با حالت تعجب به نارا زول زد
_شوخی قشنگی بود
+من واقعاً گفتم در ضمن الان نیم ساعت فقط وقت دارم که ویدیو رو آپلود کنم سو یه سریا باید کمکم کنن
اینو نارا در حالی میگفت که داشت وسایل مختلفی رو به همه میداد
*اوکی ولی توی نیم ساعت میخوای چه جوری جمعش کنی؟
+برای همینه که دست جی هوب تک تک کامنتا رو گذاشتم و دست یونگی یه کاغذ ازتون میخوام که اون سوالایی که بیشتر مهمه رو بنویسید کوک ازت میخوام روی نورپردازی کار کنی حالا یونا طبق عادت روی دوربین و هانا هم که سوالا ر از من میپرسه بقیهتونم اگه مشکل نداره بشینین
بعد از ۵ دقیقه همه آماده سر جاشون بودن نارا روی صندلی نشست و بقیه پشت دوربین ایستاده بودن بعد از علامت دادن یونا نارا خوش آمد گویی کوچیکی به فناش کرد
+سلام به همه فنای عزیز بالاخره روزی که منتظرش بودید فرا رسید سوالات شما و جوابهای من
بعد این حرف هانا کاغذ سوالات مهم رو از یونگی گرفت و به آرومی شروع به پرسیدن کرد
&اولین سوالی که ازت پرسیدن اینه که حدوداً یک هفته است که سفر کردی الان دقیقاً کجایی ؟
خندهای کرد اونا واقعاً دقت زیادی داشتن
درسته که گاهی اوقات اذیتش میکرد ولی خب گاهی اوقات هم براش قشنگ بود
+امیدوارم همتون موزیک ویدیو جدید رو دیده باشین من الان توی همون خونه خوشگلم در واقع حدوداً یه هفته دیگه یا دو هفته دیگه اینجا میمونم و بعدش برای کنسرت پیشتون برمیگردم توی لس آنجلس
&سوال بعدی که ازتون پرسیدن که حدوداً خیلی زیاد ازتون سوال شده این بود که آیا دوست پسر دارید؟
+متاسفانه یا خوشبختانه خیر فعلاً کسی چشممو نگرفته اگرم براتون سواله که قبلا داشتم یا نه بله قبلا یکی قبل از اینکه آیدل بشم بوده ولی خب الان دیگه نیست
&سوال بعدی اینه که توی چه کشورهایی دوست داری کنسرت بزاری؟
+سوال قشنگی بود به احتمال زیاد توی خیلی جاها دوست دارم بزارم خوب از کجا شروع کنم...
........
بعد از حدوداً ۴۵ دقیقه با کمی تاخیر بالاخره ویدیو رو آپلود کردن هر کی روی زمین ولو شده بود
*باورم نمیشه من فقط وایساده بودم و داشتم دوربین رو کنترل میکردن چقدر عذاب بود
+آره خب یه جورایی عذابه ولی دوسش دارم
اینو نارایی میگفت که داشت بدنشو نرم میکرد تا با کوک مسابقه بده چون چالش گذاشته بودن که هر کی برسه به اخرین درخت جلوشون باید یه دونه پست عجیب بزاره
.............
پارت ۳۲
جنگل*
همه به اطرافشون نگاه کردن بعد با تعجب به نارایی که خوشحال و خندون داشت به آسمون نگاه میکرد
☆خوب الان چی؟
+ من فقط میخواستم که بیایم بیرون
کوک با حالت تعجب به نارا زول زد
_شوخی قشنگی بود
+من واقعاً گفتم در ضمن الان نیم ساعت فقط وقت دارم که ویدیو رو آپلود کنم سو یه سریا باید کمکم کنن
اینو نارا در حالی میگفت که داشت وسایل مختلفی رو به همه میداد
*اوکی ولی توی نیم ساعت میخوای چه جوری جمعش کنی؟
+برای همینه که دست جی هوب تک تک کامنتا رو گذاشتم و دست یونگی یه کاغذ ازتون میخوام که اون سوالایی که بیشتر مهمه رو بنویسید کوک ازت میخوام روی نورپردازی کار کنی حالا یونا طبق عادت روی دوربین و هانا هم که سوالا ر از من میپرسه بقیهتونم اگه مشکل نداره بشینین
بعد از ۵ دقیقه همه آماده سر جاشون بودن نارا روی صندلی نشست و بقیه پشت دوربین ایستاده بودن بعد از علامت دادن یونا نارا خوش آمد گویی کوچیکی به فناش کرد
+سلام به همه فنای عزیز بالاخره روزی که منتظرش بودید فرا رسید سوالات شما و جوابهای من
بعد این حرف هانا کاغذ سوالات مهم رو از یونگی گرفت و به آرومی شروع به پرسیدن کرد
&اولین سوالی که ازت پرسیدن اینه که حدوداً یک هفته است که سفر کردی الان دقیقاً کجایی ؟
خندهای کرد اونا واقعاً دقت زیادی داشتن
درسته که گاهی اوقات اذیتش میکرد ولی خب گاهی اوقات هم براش قشنگ بود
+امیدوارم همتون موزیک ویدیو جدید رو دیده باشین من الان توی همون خونه خوشگلم در واقع حدوداً یه هفته دیگه یا دو هفته دیگه اینجا میمونم و بعدش برای کنسرت پیشتون برمیگردم توی لس آنجلس
&سوال بعدی که ازتون پرسیدن که حدوداً خیلی زیاد ازتون سوال شده این بود که آیا دوست پسر دارید؟
+متاسفانه یا خوشبختانه خیر فعلاً کسی چشممو نگرفته اگرم براتون سواله که قبلا داشتم یا نه بله قبلا یکی قبل از اینکه آیدل بشم بوده ولی خب الان دیگه نیست
&سوال بعدی اینه که توی چه کشورهایی دوست داری کنسرت بزاری؟
+سوال قشنگی بود به احتمال زیاد توی خیلی جاها دوست دارم بزارم خوب از کجا شروع کنم...
........
بعد از حدوداً ۴۵ دقیقه با کمی تاخیر بالاخره ویدیو رو آپلود کردن هر کی روی زمین ولو شده بود
*باورم نمیشه من فقط وایساده بودم و داشتم دوربین رو کنترل میکردن چقدر عذاب بود
+آره خب یه جورایی عذابه ولی دوسش دارم
اینو نارایی میگفت که داشت بدنشو نرم میکرد تا با کوک مسابقه بده چون چالش گذاشته بودن که هر کی برسه به اخرین درخت جلوشون باید یه دونه پست عجیب بزاره
.............
۴.۸k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.