پارت ۳۳
پارت ۳۳
.............
در همین حین که اونا داشتن توی جنگل عشق و حالشون رو میکردن یکی در حال جاسوسی کردن از اونها بود
●چی شد سرنخی پیدا نکردی؟
این صدا از توی بیسیم فرد میومد فرد بیسیم رو سمت لبش برد تا حرفی بزنه
♡نه قربان هیچ سرنخی از اینکه اونها جام خونین رو توی دستاشون دارن نداریم
●پس یه سرنخی پیدا کنین همسر من نزدیک به مرگه مطمئن باشین اگه پیداش نکنین کله تک تکتونو میکنم
♡بله قربان تمام تلاشمون رو میکنیم
..............
الینا به آرومی وارد اتاق شد و پس از تعظیم ایستاد تا اجازه صحبت دادن بهش داده شه
¡میتونی صحبت کنی فقط سریع
¥قربان شما به من قدرت اینو دادین که توی این دنیا بمونم به شرط اینکه پس از اینکه انسان شدم براتون جام خونینو بیارم اما
هیچکس نمیتونه پیداش کنه این جام افسانهایه و کسایی که من باهاشون بودنم باورش نداشتن چه جوری میتونم پیداش کنم وقتی حتی معلوم نیست وجود داره یا نداره
¡اینو داری به کسی میگی از که از خون همون خاندانه من به خوبی یادمه که چه جوری اون جام خونین و توی قلعه میچرخوندن اما متاسفانه بعد از اولین دزدیده شدنش دیگه معلوم نشد کجاست
¥اگه میدونید کی دزدیده چرا شما به ما نمیگینش چون فقط میخوایم که اونو پیدا کنیم اگه بگین اون طرف کی بوده...
¡همسرم بود همسری که از یه نفر دیگه باردار بود برای اینکه بتونه به کسی که عاشقش بود و یه انسان بوده بفهمونه چقدر دوسش داره جام رو خورد، کلشو
الینا سرش رو بالا آورد و تو چشمای دریک نگاه کرد مردی که الان حداقل ۴۰۰۰ سالش شده بود
¡بعد از اینکه فرار کرد نمیدونیم بچههاش کجاست اما تا جایی که یادمه اینه که بعد از کشتنش کل خونش رو ریختن توی یه جام دیگه جامی جدید ولی مشکل اینجاست به دلیل اینکه بچههاش فرار کردن و نمیتونستن خون اونا رو هم با جام قاطی کنن متأسفانه قدرت این جام کمتر از جام اصلیه اما بازم میتونه باعث این بشه که من بالاخره بمیرم حالا برو بیرون و تا وقتی که اون جامو توی دستت نگرفتی نیا
¥بله قربان
الینا بعد حرفش تعظیم کرد و از کاخ خارج شد باید هرچه سریعتر نارا رو به دست میآورد حتی اگه خودش میرفت باید اونو میگرفت
ولی قبلش یه سری کارا داشت که انجام بده
...........
.............
در همین حین که اونا داشتن توی جنگل عشق و حالشون رو میکردن یکی در حال جاسوسی کردن از اونها بود
●چی شد سرنخی پیدا نکردی؟
این صدا از توی بیسیم فرد میومد فرد بیسیم رو سمت لبش برد تا حرفی بزنه
♡نه قربان هیچ سرنخی از اینکه اونها جام خونین رو توی دستاشون دارن نداریم
●پس یه سرنخی پیدا کنین همسر من نزدیک به مرگه مطمئن باشین اگه پیداش نکنین کله تک تکتونو میکنم
♡بله قربان تمام تلاشمون رو میکنیم
..............
الینا به آرومی وارد اتاق شد و پس از تعظیم ایستاد تا اجازه صحبت دادن بهش داده شه
¡میتونی صحبت کنی فقط سریع
¥قربان شما به من قدرت اینو دادین که توی این دنیا بمونم به شرط اینکه پس از اینکه انسان شدم براتون جام خونینو بیارم اما
هیچکس نمیتونه پیداش کنه این جام افسانهایه و کسایی که من باهاشون بودنم باورش نداشتن چه جوری میتونم پیداش کنم وقتی حتی معلوم نیست وجود داره یا نداره
¡اینو داری به کسی میگی از که از خون همون خاندانه من به خوبی یادمه که چه جوری اون جام خونین و توی قلعه میچرخوندن اما متاسفانه بعد از اولین دزدیده شدنش دیگه معلوم نشد کجاست
¥اگه میدونید کی دزدیده چرا شما به ما نمیگینش چون فقط میخوایم که اونو پیدا کنیم اگه بگین اون طرف کی بوده...
¡همسرم بود همسری که از یه نفر دیگه باردار بود برای اینکه بتونه به کسی که عاشقش بود و یه انسان بوده بفهمونه چقدر دوسش داره جام رو خورد، کلشو
الینا سرش رو بالا آورد و تو چشمای دریک نگاه کرد مردی که الان حداقل ۴۰۰۰ سالش شده بود
¡بعد از اینکه فرار کرد نمیدونیم بچههاش کجاست اما تا جایی که یادمه اینه که بعد از کشتنش کل خونش رو ریختن توی یه جام دیگه جامی جدید ولی مشکل اینجاست به دلیل اینکه بچههاش فرار کردن و نمیتونستن خون اونا رو هم با جام قاطی کنن متأسفانه قدرت این جام کمتر از جام اصلیه اما بازم میتونه باعث این بشه که من بالاخره بمیرم حالا برو بیرون و تا وقتی که اون جامو توی دستت نگرفتی نیا
¥بله قربان
الینا بعد حرفش تعظیم کرد و از کاخ خارج شد باید هرچه سریعتر نارا رو به دست میآورد حتی اگه خودش میرفت باید اونو میگرفت
ولی قبلش یه سری کارا داشت که انجام بده
...........
۴.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.