پارت ۵۹
پارت ۵۹
* من رزیم و توی یتیم خونه بزرگ شدم و طبق چیزایی که میدونم بهم میگن که یه خواهر گمشده دارم ولی خب خودم اونقدر بهش اعتقاد ندارم توی لس آنجلس توی مک دونالد کار میکردم و بعدش با نامجون آشنا شدم و تصمیم گرفتم که بیام اینجا
& تا جایی که من میدونم نامجون پلیسه ؟
*آره میدونم پلیس ولی به جز پلیس بودنش قبلاً اونجا کار میکرده و بعد از اینکه بهم گفت که میخواد بیاد کره منم باهاش اومدم چون توی اونجا کسی جز نامجون رو نداشتم پس تصمیم گرفتم باهاش بیام کره
&حداقل یه نقطه مشخص داریم اونم اینه که هر دومون دنبال خواهرای گمشدمونیم منم یه خواهر دارم که فقط از مامانم حرفاش رو شنیدم و ازش عکس دارم یه دونه
بعد این حرف جنی هر دو به همدیگه مشکوک شدن چون هر دوشون دنبال خواهر گمشدشون بودن و یه جورایی فامیلیاشونم شبیه هم بود
.............
کوک وفیلیکس بعد پیدا کردن جایی که جکسون همراه دو نفر دیگه رفته بود کوک شروع کرد به آماده کردن خودش در همین حین که جونگ کوک در حال زدن ماسکش بود کاترین همراه با ماسکش وارد شد لیسا با دیدنش لبخندی زد و بعد دوباره به کارش ادامه داد کاترین با حالت تعجب به کوک نگاه کرد
+جایی داری میری؟
_اوه سلام وایولت آره یه چند روز پیش یه حادثهای پیش اومده بود و دنبال یه فردی بودم که الان پیداش کردم
+او که اینطور به کمک نیاز داری؟
_اگه بیا که عالی میشه فکر کنم تعدادشون بیشتر از یه نفره
+آره فکر کنم بیام
_اوکی پس بیرون میبینمت
کوک بعد این حرف از خونه خارج شد کاترین هم بعد از برداشتن سیم ویولنش خواست از خونه خارج شه که لیسا صداش زد
◇یه لحظه صبر میکنی
+بله چی شده؟
لیسا از جاش بلند شد و سمت کاترین رفت
◇ببین نمیدونم داری چیکار میکنی یا به چه دلیلی اینجایی یهو میری و شب میای و ماسکتم در نمیاری ولی امیدوارم برای برادرم ضرر نداشته باشی چون قبل از اینکه برادرم چیزی متوجه بشه زیر خاک خاکت میکنم فهمیدی
کاترین نفس عمیقی کشید یه جورایی تهدید لیسا ترسناک بود اما نه برای کسی که میشناختش این حرفاش اونقدرام واقعی نیست لبخندی زد و بعد از تایید کردن حرف لیسا از خونه خارج شد و کوک و روی موتور دید
_سوار شو با این سریعتر میرسیم
+اوکی ولی باید بگی کیو قراره بگیریم من اینطوری نمیاما
کوک و کاترین با هم خندهای کردن و بدون متوجه شدن این که لیسا داره از پنجره نگاه میکنه از اونجا دور شدن ....
دوستون دارن ببخشید دیر شد :)
* من رزیم و توی یتیم خونه بزرگ شدم و طبق چیزایی که میدونم بهم میگن که یه خواهر گمشده دارم ولی خب خودم اونقدر بهش اعتقاد ندارم توی لس آنجلس توی مک دونالد کار میکردم و بعدش با نامجون آشنا شدم و تصمیم گرفتم که بیام اینجا
& تا جایی که من میدونم نامجون پلیسه ؟
*آره میدونم پلیس ولی به جز پلیس بودنش قبلاً اونجا کار میکرده و بعد از اینکه بهم گفت که میخواد بیاد کره منم باهاش اومدم چون توی اونجا کسی جز نامجون رو نداشتم پس تصمیم گرفتم باهاش بیام کره
&حداقل یه نقطه مشخص داریم اونم اینه که هر دومون دنبال خواهرای گمشدمونیم منم یه خواهر دارم که فقط از مامانم حرفاش رو شنیدم و ازش عکس دارم یه دونه
بعد این حرف جنی هر دو به همدیگه مشکوک شدن چون هر دوشون دنبال خواهر گمشدشون بودن و یه جورایی فامیلیاشونم شبیه هم بود
.............
کوک وفیلیکس بعد پیدا کردن جایی که جکسون همراه دو نفر دیگه رفته بود کوک شروع کرد به آماده کردن خودش در همین حین که جونگ کوک در حال زدن ماسکش بود کاترین همراه با ماسکش وارد شد لیسا با دیدنش لبخندی زد و بعد دوباره به کارش ادامه داد کاترین با حالت تعجب به کوک نگاه کرد
+جایی داری میری؟
_اوه سلام وایولت آره یه چند روز پیش یه حادثهای پیش اومده بود و دنبال یه فردی بودم که الان پیداش کردم
+او که اینطور به کمک نیاز داری؟
_اگه بیا که عالی میشه فکر کنم تعدادشون بیشتر از یه نفره
+آره فکر کنم بیام
_اوکی پس بیرون میبینمت
کوک بعد این حرف از خونه خارج شد کاترین هم بعد از برداشتن سیم ویولنش خواست از خونه خارج شه که لیسا صداش زد
◇یه لحظه صبر میکنی
+بله چی شده؟
لیسا از جاش بلند شد و سمت کاترین رفت
◇ببین نمیدونم داری چیکار میکنی یا به چه دلیلی اینجایی یهو میری و شب میای و ماسکتم در نمیاری ولی امیدوارم برای برادرم ضرر نداشته باشی چون قبل از اینکه برادرم چیزی متوجه بشه زیر خاک خاکت میکنم فهمیدی
کاترین نفس عمیقی کشید یه جورایی تهدید لیسا ترسناک بود اما نه برای کسی که میشناختش این حرفاش اونقدرام واقعی نیست لبخندی زد و بعد از تایید کردن حرف لیسا از خونه خارج شد و کوک و روی موتور دید
_سوار شو با این سریعتر میرسیم
+اوکی ولی باید بگی کیو قراره بگیریم من اینطوری نمیاما
کوک و کاترین با هم خندهای کردن و بدون متوجه شدن این که لیسا داره از پنجره نگاه میکنه از اونجا دور شدن ....
دوستون دارن ببخشید دیر شد :)
۶.۴k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.