ناجی پارت ١٢
#ناجی #پارت_١٢
ب دستش نگاه کردم چند تا تراول بود
+برای چیه
-هم برای اون چلوکبابه هم برای تو ک بری لباس بخری گفتم ک بهت
وقتی ک گفت واسه کبابا خجالت کشیدم گفتم
+من عصبی بودم و فکر میکردم ک بخوام برم و نیام دیگ اینجا لازم ب اون پول دارم ولی الان ک برگشتم نیازی ب اون پول ندارم
-بگیر دخترم این حرفا چیه ک میزنی برو لباس بخر و هر چی ک دوست داری اگ پول کم اوردی من دوباره میدم
+ببخشید .....فقط.....اگ میشه از حقوقم کم کنین
-ای بابا دختر جون من دارم پول میدم ک دخترم لباس بخره چ حرفیه میزنی
+باشه میدونم ولی من صدقه قبول نمیکنم
-کی گفته صدقه اس باشه بگیر از حقوقت کم میکنم محمد راست میگ لجبازیا
چی محمد ...غلط کرده شکر خورده بی شخصیت
پولو گرفتم و از روی حرص لبخند زدم اقاجون رفت پایین منم رفتم اتاق پولوشمردم ب غیر از پول خودم ١تومن داده بود حالا میتونستم برم لباسای درست و حسابی بگیرم و از شر لباسای سعید راحت شم
پولارو تو کمدم گزاشتم و اومدم پایین ب سمت اشپزخونه رفتم از تو فریزر گوشت چرخ کرده در اوردم ک شام کتلت درست کنم اقاجون داشت با یکی تلفن حرف میزد و قهقهه میزد بعد هم رفت حیاط و صدای قهقهه هاش هم با خودش رفت
کتلت هارو سرخ میکردم ک ارام جون اومد پیشم و گفت
-خیلی وقت بود ک بود غذا اینجوری تو خونه نپیچیده بود دستت درد نکنه
+وظیفه اس این حرفا چیه .....ببخشید امروز خیلی باهاتون تند حرف زدم
-تو منو ببخش اول من شروع کردم وقتی ک رفتی خیلی ب حرفات فکر کردم ی جورایی منم تند رفته بودم اما تو باتلاق افسردگیم گیر کردم
+من کمکتون میکنم من کاری میکنم ک خوب بشی خیالت تخت
لبخندی ک مشخص بود خیلیم امیدوار نبود کتلتی ک اماده شده بود رو دادم دستش و گفتم
+بخورین ببینین مزه هم مثل بو هس
خندید و خورد وگفت
-عالیه
از اشپزخونه زد بیرون منم مشغول پخت اخرین دونه های کتلت بودم ک محمد اومد تو اشپزخونه و گفت
-اقا رضا کارتون داره
+من این چندتا رو سرخ کنم میرم
-ن الان کارتون داره من حواسم هست شما برو
اومدم بیرون و رفتم حیاط نگران بودم ک چرا تو حیاط رفتم جلو گفتم
+بله اقاجون
ب دستش نگاه کردم چند تا تراول بود
+برای چیه
-هم برای اون چلوکبابه هم برای تو ک بری لباس بخری گفتم ک بهت
وقتی ک گفت واسه کبابا خجالت کشیدم گفتم
+من عصبی بودم و فکر میکردم ک بخوام برم و نیام دیگ اینجا لازم ب اون پول دارم ولی الان ک برگشتم نیازی ب اون پول ندارم
-بگیر دخترم این حرفا چیه ک میزنی برو لباس بخر و هر چی ک دوست داری اگ پول کم اوردی من دوباره میدم
+ببخشید .....فقط.....اگ میشه از حقوقم کم کنین
-ای بابا دختر جون من دارم پول میدم ک دخترم لباس بخره چ حرفیه میزنی
+باشه میدونم ولی من صدقه قبول نمیکنم
-کی گفته صدقه اس باشه بگیر از حقوقت کم میکنم محمد راست میگ لجبازیا
چی محمد ...غلط کرده شکر خورده بی شخصیت
پولو گرفتم و از روی حرص لبخند زدم اقاجون رفت پایین منم رفتم اتاق پولوشمردم ب غیر از پول خودم ١تومن داده بود حالا میتونستم برم لباسای درست و حسابی بگیرم و از شر لباسای سعید راحت شم
پولارو تو کمدم گزاشتم و اومدم پایین ب سمت اشپزخونه رفتم از تو فریزر گوشت چرخ کرده در اوردم ک شام کتلت درست کنم اقاجون داشت با یکی تلفن حرف میزد و قهقهه میزد بعد هم رفت حیاط و صدای قهقهه هاش هم با خودش رفت
کتلت هارو سرخ میکردم ک ارام جون اومد پیشم و گفت
-خیلی وقت بود ک بود غذا اینجوری تو خونه نپیچیده بود دستت درد نکنه
+وظیفه اس این حرفا چیه .....ببخشید امروز خیلی باهاتون تند حرف زدم
-تو منو ببخش اول من شروع کردم وقتی ک رفتی خیلی ب حرفات فکر کردم ی جورایی منم تند رفته بودم اما تو باتلاق افسردگیم گیر کردم
+من کمکتون میکنم من کاری میکنم ک خوب بشی خیالت تخت
لبخندی ک مشخص بود خیلیم امیدوار نبود کتلتی ک اماده شده بود رو دادم دستش و گفتم
+بخورین ببینین مزه هم مثل بو هس
خندید و خورد وگفت
-عالیه
از اشپزخونه زد بیرون منم مشغول پخت اخرین دونه های کتلت بودم ک محمد اومد تو اشپزخونه و گفت
-اقا رضا کارتون داره
+من این چندتا رو سرخ کنم میرم
-ن الان کارتون داره من حواسم هست شما برو
اومدم بیرون و رفتم حیاط نگران بودم ک چرا تو حیاط رفتم جلو گفتم
+بله اقاجون
۸۸.۴k
۱۵ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.