پارت295
#پارت295
مهرنوش برگشت و بلند رو به فرشید گفت:
_چی بود تو اون جعبه ی لنتی هااااا؟؟؟
فرشید گنگ نگاهش کرد ، انگار اصلا صدایش را نمیشنید !
حال او هم تفاوتی با حال عاطفه نداشت!!
مهرنوش ک دید فرشید جوابی نمیدهد ، به دنبال عاطفه از کافه بیرون زد، دیدش کمی دور تر !
آرام و سر ب زیر قدم میزد !!
_عاطفه؟؟ خواهش میکنم وایسا !
دوید و خودش را به عاطفه رساند.
شانه اش را گرفت و به عقب کشیدش!
_وایسا میگم!
چی شده ؟ ها؟ تو و فرشید چتونه؟
عاطفه دست مهری را پس زد و جیغ کشید:
_ولم کن به من دست نزن !
برو نمیخوام هیشکیو ببینم برووو!!
مهری واقعا تعجب کرده بود!
نمیدانست عاطفه چه دیده ، ک اینگونه بهم ریخته است!
کمی عقب رفت و گفت:
_چت شده عاطی ؟ دورت بگردم کجا میری ؟ حالت بده تا ببرمت خونه!
عاطفه بازهم با جیغ گفت :
_میگم برووو ، نمیخوام هیچ کدومتونو ببینم!!!
این را گفت و با قدم های تندش از مهرنوش فاصله گرفت!
مهرنوش کلافه وسردرگم به سمت کافه برگشت .
باید میفهمید عاطفه چه دیده!!
....
مهرنوش برگشت و بلند رو به فرشید گفت:
_چی بود تو اون جعبه ی لنتی هااااا؟؟؟
فرشید گنگ نگاهش کرد ، انگار اصلا صدایش را نمیشنید !
حال او هم تفاوتی با حال عاطفه نداشت!!
مهرنوش ک دید فرشید جوابی نمیدهد ، به دنبال عاطفه از کافه بیرون زد، دیدش کمی دور تر !
آرام و سر ب زیر قدم میزد !!
_عاطفه؟؟ خواهش میکنم وایسا !
دوید و خودش را به عاطفه رساند.
شانه اش را گرفت و به عقب کشیدش!
_وایسا میگم!
چی شده ؟ ها؟ تو و فرشید چتونه؟
عاطفه دست مهری را پس زد و جیغ کشید:
_ولم کن به من دست نزن !
برو نمیخوام هیشکیو ببینم برووو!!
مهری واقعا تعجب کرده بود!
نمیدانست عاطفه چه دیده ، ک اینگونه بهم ریخته است!
کمی عقب رفت و گفت:
_چت شده عاطی ؟ دورت بگردم کجا میری ؟ حالت بده تا ببرمت خونه!
عاطفه بازهم با جیغ گفت :
_میگم برووو ، نمیخوام هیچ کدومتونو ببینم!!!
این را گفت و با قدم های تندش از مهرنوش فاصله گرفت!
مهرنوش کلافه وسردرگم به سمت کافه برگشت .
باید میفهمید عاطفه چه دیده!!
....
۲.۶k
۲۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.