پارت293
#پارت293
حسی شبیه نسیم خنک صبحگاهی قلبش را فرا گرفت!
خیره به چشم هایش مانده بود و لبخند از روی لبش جم نمیخورد !
فرشید حلقه ی دستش را تنگ تر کرد و سرش را به سر عاطفه تکیه داد!
به نظرش این دختر خودِ زندگی بود !
و چقدر خدا را شکر کرد برای بودنش!!!
بهنام ضربه ای به پیشانی اش زد و گفت:
_نه ب وقتی که مجبورتون میکنن همو ببوسین نه الان !
بسه دیگ سینگل نشسته اینجا!
عاطفه با خنده ی خجالت زده ای خودش را عقب کشید و فرشید هم بیخیال گفت:
_کادو باز کنیم یا چی؟
با موافقت بچه ها شروع به باز کردن کادو هاشدند !
کادوی روزبه و مهری و محمد و بهنام ک باز شد ، دو جعبه روی میز ماند...
فرشید ابروهایش را بالا انداخت !
_یکیش واسه منه اون یکی چی؟؟
بهنام با یادآوری کسی ک جعبه را به او داد بود هین بلندی کشید گفت :
_اینو من وقتی داشتم می اومدم ، یه دختره دم در بهم دادش گفت که دعوت نشده ولی دلش نیومده کادو رو نفرسته ، ازم خواست ک بدمش به عاطفه !
فرشید اخم کرد و متفکر گفت:
_غیر ما شیش تا که کسی نبود دیگه!
مهرنوش_خب کادو بدون اسم ک نیست ، ببین از طرف کیه؟
فرشید جعبه را خوب نگاه کرد ولی هیچ اسمی روی آن نوشته نشده بود!
محمد_خب بازش کن شاید توشو دیدی فهمیدی از طرف کیه !!!
عاطفه سری تکان داد و جعبه را باز کرد.
....
حسی شبیه نسیم خنک صبحگاهی قلبش را فرا گرفت!
خیره به چشم هایش مانده بود و لبخند از روی لبش جم نمیخورد !
فرشید حلقه ی دستش را تنگ تر کرد و سرش را به سر عاطفه تکیه داد!
به نظرش این دختر خودِ زندگی بود !
و چقدر خدا را شکر کرد برای بودنش!!!
بهنام ضربه ای به پیشانی اش زد و گفت:
_نه ب وقتی که مجبورتون میکنن همو ببوسین نه الان !
بسه دیگ سینگل نشسته اینجا!
عاطفه با خنده ی خجالت زده ای خودش را عقب کشید و فرشید هم بیخیال گفت:
_کادو باز کنیم یا چی؟
با موافقت بچه ها شروع به باز کردن کادو هاشدند !
کادوی روزبه و مهری و محمد و بهنام ک باز شد ، دو جعبه روی میز ماند...
فرشید ابروهایش را بالا انداخت !
_یکیش واسه منه اون یکی چی؟؟
بهنام با یادآوری کسی ک جعبه را به او داد بود هین بلندی کشید گفت :
_اینو من وقتی داشتم می اومدم ، یه دختره دم در بهم دادش گفت که دعوت نشده ولی دلش نیومده کادو رو نفرسته ، ازم خواست ک بدمش به عاطفه !
فرشید اخم کرد و متفکر گفت:
_غیر ما شیش تا که کسی نبود دیگه!
مهرنوش_خب کادو بدون اسم ک نیست ، ببین از طرف کیه؟
فرشید جعبه را خوب نگاه کرد ولی هیچ اسمی روی آن نوشته نشده بود!
محمد_خب بازش کن شاید توشو دیدی فهمیدی از طرف کیه !!!
عاطفه سری تکان داد و جعبه را باز کرد.
....
۲.۱k
۲۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.