cold Mafia (P38)
cold Mafia (P38)
شب ویو :
از زبان کوک :
اسلحم برداشتم که ا.ت اومد
ا.ت : کوک داری ک.کجا میری اون برا چیه؟(اسلحه رو میگه)
کوک : هیچی*سرد*
ا.ت : کوک لطفا همچین کاری نکن*گریه*نمیخوام کسیو بکشی ل.لطفا بخاطره من کاری با لیا نداشته باش
کوک : ا.ت اون هر.زه لقبش رو تو گذاشت تو بهش رحم میکنی
ا.ت : چون تو آدم بی احساسی هستی*گریه*اگه اینطور نبودی به بقیه رحم میکردی میتونستی بفهمی دردی که اونا دارن چیه.
ذهن کوک* نمیخواستم ا.ت رو ناراحت کنم ولی بدون هیچ حرفی از کنارش رد شدم میدونستم الان اون ازم ناراحته متاسفم ا.ت متاسفم قول همون جونگکوکی بشم که تو میخوای*
وقتی رسیدیم عمارت دونگ گئون تهیونگ و شوگا کنارم بودن وارد عمارت شدیم لیا رو دیدم که دونگ از موهاش اونو گرفته..
دونگ : لعنتی تو چطور اومدی*داد*
کوک : هیچی اومدم سر بزنم چه خبر از سیستمی که هک کردی
دونگ : چیی *سریع لیا رو ول کرد رفت طبقه بالا*
کوک *به نگهبانا اشاره کردم اینارو بگیرن رفتم اتاق کار دونگ که دیدم داشت سیستم چک میکرد منم نشستم رو صندلی چرم پاهامو گذاشتم رو میز به ریکشن دونگ گئون تماشا میکردم...
گئون : لعنتی تو چیکار کردی*عربده*
کوک : کار بدی کردم مگه
گئون : عوضی حروم.زاده(ببخشید)
کوک : دوباره تکرار کن*نگاه عصبانی*
گئون : خودم ترو... لعنتی هنوز یه فرصتی هست! درسته هنوز فرصتی هست*نگران،پوکر*
کوک : چه فرصتی؟هوم؟ *بلند شد*
کوک : بهت دوتا حق میدم
کوک : یک اینکه باید باندت نابود شه دو یا اینکه دخترت به قتل بکشه
گئون : چی*تعجب*
کوک روبه بادیگارد : بیاریدش
بادیگارد ها لیا رو آوردن
کوک روبه لیا : زانو بزن جلو پدرت
لیا : چی
کوک : گفتم زانو بزن*داد*
لیا با داد کوک جلو پدرش زانو زد کوک هم اسلحه رو گرفت سمت گئون گفت...
کوک : توهم اسلحت در بیار
گئون : *آروم اسلحشو در میاره*
کوک : جرئت داری دخترت بکشی یا باندت نابود شه؟ تا 3 شماره بهت فرصت میدم.
گئون : جونگکوک وایسا..
کوک : یک...*عصبانی*
کوک : دو.....
کوک : سه.....
گئون : شماره ی یک
کوک : پس میخوای باندت نابود شه
گئون : جونگکوک لطفا...
کوک : هششش مدارکی که از باندم کپی کردی بیار*سرد*
گئون : چی میگی...تو کدوم باند
کوک : من ادم نفهمی نیستم که از هیچی نمیفهمه*سرد*
گئون : باشه الان میارم*مدارک میاره*
کوک مدارک از دستش میگیره :
کوک : خوبه*میده دست بادیگارد* حالا وقتشه باند توهم نابود شه بهتره خدافظی کنی...ادامه داره
شب ویو :
از زبان کوک :
اسلحم برداشتم که ا.ت اومد
ا.ت : کوک داری ک.کجا میری اون برا چیه؟(اسلحه رو میگه)
کوک : هیچی*سرد*
ا.ت : کوک لطفا همچین کاری نکن*گریه*نمیخوام کسیو بکشی ل.لطفا بخاطره من کاری با لیا نداشته باش
کوک : ا.ت اون هر.زه لقبش رو تو گذاشت تو بهش رحم میکنی
ا.ت : چون تو آدم بی احساسی هستی*گریه*اگه اینطور نبودی به بقیه رحم میکردی میتونستی بفهمی دردی که اونا دارن چیه.
ذهن کوک* نمیخواستم ا.ت رو ناراحت کنم ولی بدون هیچ حرفی از کنارش رد شدم میدونستم الان اون ازم ناراحته متاسفم ا.ت متاسفم قول همون جونگکوکی بشم که تو میخوای*
وقتی رسیدیم عمارت دونگ گئون تهیونگ و شوگا کنارم بودن وارد عمارت شدیم لیا رو دیدم که دونگ از موهاش اونو گرفته..
دونگ : لعنتی تو چطور اومدی*داد*
کوک : هیچی اومدم سر بزنم چه خبر از سیستمی که هک کردی
دونگ : چیی *سریع لیا رو ول کرد رفت طبقه بالا*
کوک *به نگهبانا اشاره کردم اینارو بگیرن رفتم اتاق کار دونگ که دیدم داشت سیستم چک میکرد منم نشستم رو صندلی چرم پاهامو گذاشتم رو میز به ریکشن دونگ گئون تماشا میکردم...
گئون : لعنتی تو چیکار کردی*عربده*
کوک : کار بدی کردم مگه
گئون : عوضی حروم.زاده(ببخشید)
کوک : دوباره تکرار کن*نگاه عصبانی*
گئون : خودم ترو... لعنتی هنوز یه فرصتی هست! درسته هنوز فرصتی هست*نگران،پوکر*
کوک : چه فرصتی؟هوم؟ *بلند شد*
کوک : بهت دوتا حق میدم
کوک : یک اینکه باید باندت نابود شه دو یا اینکه دخترت به قتل بکشه
گئون : چی*تعجب*
کوک روبه بادیگارد : بیاریدش
بادیگارد ها لیا رو آوردن
کوک روبه لیا : زانو بزن جلو پدرت
لیا : چی
کوک : گفتم زانو بزن*داد*
لیا با داد کوک جلو پدرش زانو زد کوک هم اسلحه رو گرفت سمت گئون گفت...
کوک : توهم اسلحت در بیار
گئون : *آروم اسلحشو در میاره*
کوک : جرئت داری دخترت بکشی یا باندت نابود شه؟ تا 3 شماره بهت فرصت میدم.
گئون : جونگکوک وایسا..
کوک : یک...*عصبانی*
کوک : دو.....
کوک : سه.....
گئون : شماره ی یک
کوک : پس میخوای باندت نابود شه
گئون : جونگکوک لطفا...
کوک : هششش مدارکی که از باندم کپی کردی بیار*سرد*
گئون : چی میگی...تو کدوم باند
کوک : من ادم نفهمی نیستم که از هیچی نمیفهمه*سرد*
گئون : باشه الان میارم*مدارک میاره*
کوک مدارک از دستش میگیره :
کوک : خوبه*میده دست بادیگارد* حالا وقتشه باند توهم نابود شه بهتره خدافظی کنی...ادامه داره
۱۸.۳k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.