عشقی که دوباره به وجود آمد پارت ¹
عشقی که دوباره به وجود آمد پارت ¹
بکی:آنیا باز رفتی تو فکر چته تو نکنه باز دامیان
آنیا:بکی ساکت شو الان آملیا صدامونو میشنوه
بکی:خب آملیا هم حق داره بدونه دامیان پدرشه مگه نمیبینی هر روز با چه حالی از مدرسه میاد اونم دلش میخواد یه پدر داشته باشه
آنیا:اگه دامیان اون گند بزرگ نمیزد شاید میشد دخترش یه پدر داشته باشه
بکی:خب باشه حالا در موردش صحبت نکنیم
آنیا:اره این کار خیلی بهتره
بکی:خب من باید برم شرکت پیش جینا وگرنه همش میخواد بگه مسخرست
آنیا:باشه برو خدافظ
بکی:فردا لطفا دیر نکن وگرنه این سری واقعا جینا شرکتو رو سرمون خراب میکنه گفته باشم نگی نگفتی
آنیا:باش
بکی:خدافظ
آنیا:خدافظ
آملیا:مامان
آنیا:جانم دخترم
آملیا: میشه بریم بیرون یکم قدم بزنیم لطفا لطفا
آنیا:باشه بعدشم باهم بریم یه بستنی خوش مزه بخوریم چطوره
آملیا:هورااااا پس من برم آماده بشم
آنیا:برو خوشگلم
*
دامیان:هفت ساله از موقع رفتن آنیا میگذره از اون موقع هیچ وقت مثل قدیم نشدم تنها تنها موندم نمیدونم چی شد یهو منو آنیا جدا شدیم همش تقصیر اون کثافته اگه اون شب اون قدر مست نمیکردم و اون غلط و نمیکردم الان آنیا پیشم بود
بکی:آنیا باز رفتی تو فکر چته تو نکنه باز دامیان
آنیا:بکی ساکت شو الان آملیا صدامونو میشنوه
بکی:خب آملیا هم حق داره بدونه دامیان پدرشه مگه نمیبینی هر روز با چه حالی از مدرسه میاد اونم دلش میخواد یه پدر داشته باشه
آنیا:اگه دامیان اون گند بزرگ نمیزد شاید میشد دخترش یه پدر داشته باشه
بکی:خب باشه حالا در موردش صحبت نکنیم
آنیا:اره این کار خیلی بهتره
بکی:خب من باید برم شرکت پیش جینا وگرنه همش میخواد بگه مسخرست
آنیا:باشه برو خدافظ
بکی:فردا لطفا دیر نکن وگرنه این سری واقعا جینا شرکتو رو سرمون خراب میکنه گفته باشم نگی نگفتی
آنیا:باش
بکی:خدافظ
آنیا:خدافظ
آملیا:مامان
آنیا:جانم دخترم
آملیا: میشه بریم بیرون یکم قدم بزنیم لطفا لطفا
آنیا:باشه بعدشم باهم بریم یه بستنی خوش مزه بخوریم چطوره
آملیا:هورااااا پس من برم آماده بشم
آنیا:برو خوشگلم
*
دامیان:هفت ساله از موقع رفتن آنیا میگذره از اون موقع هیچ وقت مثل قدیم نشدم تنها تنها موندم نمیدونم چی شد یهو منو آنیا جدا شدیم همش تقصیر اون کثافته اگه اون شب اون قدر مست نمیکردم و اون غلط و نمیکردم الان آنیا پیشم بود
۴.۳k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.