عشقی که دوباره به وجود آمد پارت ³
عشقی که دوباره به وجود آمد پارت ³
یه نکته
(الان آنیا 27 سالشه و دخترش هم 7 سالشه دامیان 28 سالشه خب اون شب که دامیان مست بود جولیا از مست بودنش سو استفاده میکنه فقط باهاش عکس میگیره و برای آنیا میفرسته یعنی درسته دامیان چیزی یادش نمیاد ولی اون شب هیچ غلط خاصی نکرده بعدش که آنیا عکسو میبینه سریع آدرس هتل پیدا میکنه و میره هتل بعدش که در اتاق هتل میزنم دیگه خودتون اونجاشو تصور کنین خب وقتتون نمیگیرم برین داستان بخونین)
آنیا:صبح از خواب بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم دیدم 7 صبحه بلند شدم رفتم پایین صبحانه آماده کردم بعدش اومدم بالا رفتم حموم اومدم بیرون موهامو شونه کردم خیلی بلند شده بودن بعدش موهامو بالا بستم یکم آرایش کردم لباسمو پوشیدم رفتم آملیا بیدار کنم که دیدم بیدار شده داره آماده میشه
آملیا: مامان چه خوشگل شدی
آنیا:توام خوشگل شدی عزیزم بریم صبحانه بخوریم بعدش برسونمت مدرسه خودم برم شرکت
آملیا:باشه
آنیا:آملیا رسوندم مدرسه خودم رفتم شرکت از ماشین پیاده شدم دیدم باز جینا شرکتو گذاشته رو سرش داره همه رو اخراج میکنه
بکی:آنیا من دیگه آخر سر موهای این جینا میکنم
آنیا:😂
بکی:خنده داره فقط کم مونده مارو بخوره
آنیا:دختر اخلاق جینا رو که میدونی همیشه همینه
بکی:اره دیگه باید عادت کنیم
آنیا:دقیقا
جینا:آنیااااااا
آنیا:سلام خانم
جینا:بفرمایید زود بیاین اتاقم کارتون دارم
آنیا و بکی:چشم
جینا:خب میدونین که ما یه مسابقه مد در پیش داریم
آنیا:بله میدونیم
جینا:خب این مسابقه تو پاریس انجام میشه
آنیا:چیییی
جینا:همین که شنیدی
آنیا:اما من نمیتونم بیام پاریس
جینا:خب پس اخراج میشی
آنیا:خب میشه بدونم مسابقه با کدوم شرکته
جینا:شرکت دزموند
آنیا:چییی
جینا:آنیا یا میای یا اخراج میشی میدونی که چون بهترین طراح شرکت هستی تا حالا اخراجت نکردم حالا میای
آنیا:بله میام فقط کی میریم
جینا:فردا صبح میریم
یه نکته
(الان آنیا 27 سالشه و دخترش هم 7 سالشه دامیان 28 سالشه خب اون شب که دامیان مست بود جولیا از مست بودنش سو استفاده میکنه فقط باهاش عکس میگیره و برای آنیا میفرسته یعنی درسته دامیان چیزی یادش نمیاد ولی اون شب هیچ غلط خاصی نکرده بعدش که آنیا عکسو میبینه سریع آدرس هتل پیدا میکنه و میره هتل بعدش که در اتاق هتل میزنم دیگه خودتون اونجاشو تصور کنین خب وقتتون نمیگیرم برین داستان بخونین)
آنیا:صبح از خواب بیدار شدم ساعت رو نگاه کردم دیدم 7 صبحه بلند شدم رفتم پایین صبحانه آماده کردم بعدش اومدم بالا رفتم حموم اومدم بیرون موهامو شونه کردم خیلی بلند شده بودن بعدش موهامو بالا بستم یکم آرایش کردم لباسمو پوشیدم رفتم آملیا بیدار کنم که دیدم بیدار شده داره آماده میشه
آملیا: مامان چه خوشگل شدی
آنیا:توام خوشگل شدی عزیزم بریم صبحانه بخوریم بعدش برسونمت مدرسه خودم برم شرکت
آملیا:باشه
آنیا:آملیا رسوندم مدرسه خودم رفتم شرکت از ماشین پیاده شدم دیدم باز جینا شرکتو گذاشته رو سرش داره همه رو اخراج میکنه
بکی:آنیا من دیگه آخر سر موهای این جینا میکنم
آنیا:😂
بکی:خنده داره فقط کم مونده مارو بخوره
آنیا:دختر اخلاق جینا رو که میدونی همیشه همینه
بکی:اره دیگه باید عادت کنیم
آنیا:دقیقا
جینا:آنیااااااا
آنیا:سلام خانم
جینا:بفرمایید زود بیاین اتاقم کارتون دارم
آنیا و بکی:چشم
جینا:خب میدونین که ما یه مسابقه مد در پیش داریم
آنیا:بله میدونیم
جینا:خب این مسابقه تو پاریس انجام میشه
آنیا:چیییی
جینا:همین که شنیدی
آنیا:اما من نمیتونم بیام پاریس
جینا:خب پس اخراج میشی
آنیا:خب میشه بدونم مسابقه با کدوم شرکته
جینا:شرکت دزموند
آنیا:چییی
جینا:آنیا یا میای یا اخراج میشی میدونی که چون بهترین طراح شرکت هستی تا حالا اخراجت نکردم حالا میای
آنیا:بله میام فقط کی میریم
جینا:فردا صبح میریم
۳.۵k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.