رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۷۶
دیانا، لحنم و لوس کردم و سرمو کج کردم و گفتم گوشی
ارسلان، گوشی و میخوای چیکار
دیانا، بازی کنم حوصلم سررفته
ارسلان، بیا فقط بازی ندارم درضمن تو گالری و برنامه های دیگه نرو
دیانا، منم به حرف گوش میدم
ارسلان، عه پس بده
دیانا، دلم میخواد ببینم چه عکسی داری
ارسلان، چیز های مهم دارم
دیانا، چشم نمیرم
ارسلان، آفرین دختر خوب
دیانا، بازی ریختم بازی کردم
چشمام گرم شده بود سرم رفت
رو شونه یکی دیگه نفهمیدم چیشد
ارسلان، یه چیزی رو شونم
سنگینی کرد نگاهی کردم
لبخندی زدم نگاهی به این
طرف کردم دیدم بابا رفته اتاق
حمید،پسرم پتو رو بکش روش
پارت ۷۶
دیانا، لحنم و لوس کردم و سرمو کج کردم و گفتم گوشی
ارسلان، گوشی و میخوای چیکار
دیانا، بازی کنم حوصلم سررفته
ارسلان، بیا فقط بازی ندارم درضمن تو گالری و برنامه های دیگه نرو
دیانا، منم به حرف گوش میدم
ارسلان، عه پس بده
دیانا، دلم میخواد ببینم چه عکسی داری
ارسلان، چیز های مهم دارم
دیانا، چشم نمیرم
ارسلان، آفرین دختر خوب
دیانا، بازی ریختم بازی کردم
چشمام گرم شده بود سرم رفت
رو شونه یکی دیگه نفهمیدم چیشد
ارسلان، یه چیزی رو شونم
سنگینی کرد نگاهی کردم
لبخندی زدم نگاهی به این
طرف کردم دیدم بابا رفته اتاق
حمید،پسرم پتو رو بکش روش
۶.۱k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.