رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۷۹
ارسلان، اتاق رفته
استراحت کنه
دیانا، آها ساعت چنده
ارسلان، محضه اطلاتون ساعت
۹ شبه
دیانا، خاک تو سرم
چرا انقدر خوابیدم
من باید برم
ارسلان، نوچ نوچ
دیانا، دستمو زدم
به کردم و گفتم
یعنی چی نوچ نوچ
ارسلان، هم الان
دیره هم من زحمت
کشیدم
دیانا، ببخشید چه زحمتی
ارسلان، شام درست کردم
دیانا، دست شما درد نکنه میرم
ارسلان، نه نمیزارم
زحمتام به باد میره
دیانا، چون نمیخوام
دلت بشکنه میمونم
ارسلان، مرسی خانم مهربون
دیانا،اما بعد شام میرما
ارسلان، حالا ببینم
چی میشه اون
دیگه نظر باباس
دیانا، ادای گریه درآوردم
ارسلان، آخی گریه نکن دلم سوخت
دیانا، چیکار کنم پس
ارسلان، هیچی
دستت خوبه درد
نمیکنه نمیسوزه
دیانا، وای بچم
به فکر منه
عذاب وجدان
گرفته بچم
گفتم من خودم
اصلا یادم نبود
خوبه از اون موقع
که بستی درد نداره
مرسی مهربون
ارسلان، خواهش میکنم
پارت ۷۹
ارسلان، اتاق رفته
استراحت کنه
دیانا، آها ساعت چنده
ارسلان، محضه اطلاتون ساعت
۹ شبه
دیانا، خاک تو سرم
چرا انقدر خوابیدم
من باید برم
ارسلان، نوچ نوچ
دیانا، دستمو زدم
به کردم و گفتم
یعنی چی نوچ نوچ
ارسلان، هم الان
دیره هم من زحمت
کشیدم
دیانا، ببخشید چه زحمتی
ارسلان، شام درست کردم
دیانا، دست شما درد نکنه میرم
ارسلان، نه نمیزارم
زحمتام به باد میره
دیانا، چون نمیخوام
دلت بشکنه میمونم
ارسلان، مرسی خانم مهربون
دیانا،اما بعد شام میرما
ارسلان، حالا ببینم
چی میشه اون
دیگه نظر باباس
دیانا، ادای گریه درآوردم
ارسلان، آخی گریه نکن دلم سوخت
دیانا، چیکار کنم پس
ارسلان، هیچی
دستت خوبه درد
نمیکنه نمیسوزه
دیانا، وای بچم
به فکر منه
عذاب وجدان
گرفته بچم
گفتم من خودم
اصلا یادم نبود
خوبه از اون موقع
که بستی درد نداره
مرسی مهربون
ارسلان، خواهش میکنم
۵.۷k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.