مروارید آبی

مروارید آبی²
Part ²³

ویو تهیونگ
ساعت نه شده بود
از جلوی عمارت لوگان دور شدم و به سمت عمارت جیمین با سرعت تند گاز دادم و رفتم عمارتش.. باید بفهمم جریان چیه
که بعد نیم مین رسیدم
ماشین و سریع پارک کردم تو حیاط و با سرعت وارد عمارت شدم که ویانا اومد
سمتم
پ/ و سلام عمو لبخند
~ سلام عزیزم خوبی؟ (لبخند)
پ / و بلههه راستی زن عمو یونا هم اینجاست
~ اوم خوبه بریم پیششون
پ/ و بله بفرمایید
# به به از اینورا (خنده)
ویو تهیونگ جیمین تو اشپزخونه بود
بخاطر همین سری رفتم تو اشپزخونه و دستش و گرفتم و کشیدم تو هال پیش همه
یه سلامی کردیم و همه با تعجب داشتن به من نگاه میکردن
~ امروز یه پسر به اسم کیم لوگان اومد تو شرکت
#ها؟ (خنده)
✓ خببب (لبخند)
~ خب چیه؟ اون پسر تو فرانسه تو شرکت بابای لانا کار میکرده شرکت لورئال
#خبببب (خنده)
~ بعد امروز که کوک اومده بود شرکت
#✓ چی؟ (تعجب)
~اره پسر وقتی اسمش و گفت کوک سرش گیج رفت بخاطر همین کوک و با کمک اون پسر سوار ماشین کردیم چون شب شده بود پسرم سوار کرده بودیم که برسونیمش ولی اول کوک و رسوندم وقتی کوک و رسوندم
بعد رفتم پسر رو رسوندم
ولی اون پسره خونه اشون دقیقا تو عمارت پدر لانا بوددددددد (سریع)
& ها؟ (تعجب شکه)
#حالا بشین من تعریف کنم جریان از چه قراره
ببینید چند روزه پیش حدود چهار روز پیش لانا بهم زنگ زد
~ بر پدرت
#هیسسسس
اره لانا بهم زنگ زد و اومده بود کره همراه پسرش
یادتونه دیگه قبل از اون جریان گروگان گیری عمه اش لانا حامله بوده و بچشم پسر
حالا بچه بزرگ شده و دنبال پدرش میگشته تو فرانسه که لانا همه چیز و به لوگان میگه و میان کره وقتی اومدن که خب گفتم به من زنگ میزنه و قرار میزاریم
وقتی همو میبینیم
~میشه خاطره نگی؟ (حرصی)
&✓# ویهان ویانا (خنده)
# باشه بابا
حالا ما هم جریان و بهش گفتیم که کوک فراموشی گرفته و نمیتونسته بیاد پیشتون و ماهم چون خبری ازتون نداشتیم فکر میکنیم شماها مرده بودید
~ خب اینکه راسته
#خب اره دیگه
بعد حالا یوجین خانم شما بگو
✓ خببب حالا من و جیمین نقشه کشیدیم که فردا نه پس فردا که تولد ویهان و ویاناست هم لانا و لوگان و دعوت کنیم هم کوک که اینا همو ببینن
تا کوک حافظه اش برگرده هم یه فرصتی برای جبران بشه
& خب اگه کوک حافظه اش برنگرده چی؟

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۵)

مروارید آبی²Part ²⁴( علامت ویهان •• ) •• برمیگرده (لبخند) ~ ...

هفتمین عشق Part49+که کوک یهو پاشد رفت م /ه:کاش میمردم اون رو...

مروارید آبی²Part ²²~ کوک خوبی؟ (نگران) = خوبید آقا؟ _ آره فق...

مروارید آبی ²Part ²¹ویو لوگانساعت هشت شد ساعت کاری تموم شده ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط