الان گوشیم رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خا

الان گوشیم رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده!

5 دقیقه اول، خونواده |:

5 دقیقه دوم، خونواده|:

1 دقیقه بعد، مامانم: گوشیت سوخته؟؟
من : نه

3 دقیقه بعد، بابام: اینترنتت شارژش تموم شده بابا جان؟؟
من: نه

اندکی بعد، بابام: چی شده حالت خوب نیست؟؟؟
من : نه چطور ؟

ی ذره بعد، مامانم: تو چته؟؟؟ چرا سرت تو گوشیت نیست؟؟!
من: خب گفتم یکم بیام پیش شما بشینم

بابام: مطمئنی طوری نشده؟؟

مامانم: خب بگو چرا اینجوری میکنی آخه... دلم داره هزار راه میره؟
····
هیچی دیگه پا شدم اومدم گوشیم رو روشن کردم...





#طنز
دیدگاه ها (۳)

بابام میگه چیکار میکنی سرت همش تو گوشیه؟گفتم: کار صادرات و و...

[گفتی خوب فکرهایت را کرده ای، گفتی رفتنت به نفع هر دوی ما اس...

[به جشنی که تو مدرسه دخترم برای دادن کارنامه ها قرار بود برگ...

[هميشه بچگيام دوس داشتم وقتى گريه ميکنم بغلم کنن و بگن :هيشش...

پارت ۱۰آلیا. خب عکس ها آماده شددینا. اوکی بده به من اوم خیلی...

نفرین شیرین. پارت 1

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط